Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (9 milliseconds)
English
Persian
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
Other Matches
lost
گلوله ناپیدا
lost
از دست رفته تلف شده
lost
ضاله
i lost my a
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
to get lost
گمراه شدن
to get lost
گم شدن
to get lost
گم کردن
Get lost!
<idiom>
دورشدن
lost causes
هدف تحقق نیافتنی
lost causes
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause
هدف تحقق نیافتنی
lost cause
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost
گم شده
lost
شکست خورده گمراه
lost
مفقود
lost
منحرف
lost
گمشده
lost
از دست رفته ضایع
lost
زیان دیده
cluster
دسته شدن
cluster
انبوه
cluster
دسته کردن
cluster
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
قالب
cluster
لوستر چندشاخه شمش
cluster
مین خوشهای
cluster
خوشه مین خوشهای
cluster
اویز چند شاخه
cluster
جمع کردن خوشه کردن
cluster
سنبله دسته کردن
cluster
گروه
cluster
دسته
cluster
خوشه
cluster
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster
کلاستر
cluster
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
lost article
شیئی گمشده
lost animal
حیوان ضاله
lost article
لقطه
lost animal
حیوان گمشده
lost and untraceable
غایب مفقودالاثر
he lost his reason
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
i have lost all patience
طاقتم طاق شده است
i lost my friends
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i lost sight of it
از نظرم نهان گشت
i lost the train
قطار را از دست دادم
i lost the train
به قطار نرسیدم
lost ball
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain
زنجیره گم شده
She lost her loved ones .
تمام عزیزانش را از دست داد
I have lost my wallet .
کیف پولم را گه کرده ام
She lost her way home .
راه خانه اش را گه کرد
To be lost . To disappear .
ازمیان بر افتادن
no love lost
<idiom>
سوء نیت ،احساسبدی داشتن
to count for lost
از دست رفته بحساب آوردن
lost documents
اسناد و مدارک گم شده
lost document
مدرک گم شده
He lost everything that was dear to him.
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
We lost our way in the dark.
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
He has lost count.
حساب از دستش دررفته
lost child
طفل لقیط
lost head
افت بار
lost mass
افت جرم
lost target
تیر خطا
lost time
زمان مفقوده
lost time
زمان گمگشته
she has lost her roses
چهره گلگونش زعفرانی شده است
sleep was lost to me
خواب بمن حرام شد
we lost sight of him
از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
long-lost
کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
lost chain
زنجیره از دست رفته
contact lost
هدف گم شد
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost
تماس قطع شد
cluster bombs
دسته
cluster bombs
خوشه
cluster bomb
کلاستر
instrument cluster
ابزارچندشاخه
cluster bombs
گروه
cluster bombs
سنبله دسته کردن
cluster bombs
جمع کردن خوشه کردن
super cluster
ابر خوشه
staller cluster
خوشه ستارهای
cluster bomb
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb
خوشه
cluster bomb
دسته
cluster bomb
گروه
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
cluster bomb
سنبله دسته کردن
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb
اویز چند شاخه
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
مین خوشهای
cluster bomb
لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb
قالب
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
galactic cluster
خوشه کهکشانی
device cluster
گروه دستگاه
cluster bombs
کلاستر
cluster analysis
تحلیل خوشهای
cluster compound
ترکیب خوشهای
cluster controller
کنترل کننده گروهی
cluster joint
اتصال خوشهای
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
cluster of galaxies
مجموعه کهکشانی
cluster piles
مهاربند
cluster sampling
نمونه گیری خوشهای
cluster weld
جوش خوشهای
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
globular cluster
خوشه کروی
gear cluster
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
cluster bombs
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bombs
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bombs
خوشه مین خوشهای
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
cluster bombs
اویز چند شاخه
open cluster
خوشه باز
cluster bombs
مین خوشهای
cluster bombs
لوستر چندشاخه شمش
cluster bombs
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
قالب
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
to sighfor lost days
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
to recover lost time
وقت گمشده را جبران کردن)
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
The ship and all its crew were lost .
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
We should not have lost sight of the fact that ...
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
Did you ever find that pen you lost ?
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
lost wax process
ریخته گری با مدلهای مومی
lost property office
دفتر اشیای گم شده
We lost the case . We were convicted.
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
I did it unwittingly. I lost count.
از دستم دررفت
She lost her husband in the crowd .
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
Time lost cannot be won again.
<idiom>
فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
lost wax process
فرایند مدلهای مومی
open star cluster
خوشه باز ستارهای
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you !
برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com