English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English Persian
lost document مدرک گم شده
Other Matches
lost گم شده
lost مفقود
lost causes هدف تحقق نیافتنی
lost منحرف
lost شکست خورده گمراه
lost از دست رفته ضایع
lost گمشده
lost گلوله ناپیدا
lost از دست رفته تلف شده
lost cause جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause هدف تحقق نیافتنی
lost causes جنبش یا آرمان از دست رفته
to get lost گم کردن
to get lost گم شدن
to get lost گمراه شدن
lost ضاله
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
Get lost! <idiom> دورشدن
lost زیان دیده
i have lost all patience طاقتم طاق شده است
lost mass افت جرم
lost target تیر خطا
lost time زمان مفقوده
lost time زمان گمگشته
sleep was lost to me خواب بمن حرام شد
long-lost کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
lost head افت بار
He lost everything that was dear to him. آنچه برایش عزیز بود از دست داد
She lost her loved ones . تمام عزیزانش را از دست داد
I have lost my wallet . کیف پولم را گه کرده ام
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
To be lost . To disappear . ازمیان بر افتادن
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
lost child طفل لقیط
lost chain زنجیره گم شده
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost his reason عقل یا هوش خودرا ازدست داد
i lost sight of it از نظرم نهان گشت
i lost the train قطار را از دست دادم
lost article شیئی گمشده
i lost the train به قطار نرسیدم
lost and untraceable غایب مفقودالاثر
lost animal حیوان ضاله
lost animal حیوان گمشده
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain زنجیره از دست رفته
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
lost article لقطه
we lost sight of him از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
He has lost count. حساب از دستش دررفته
no love lost <idiom> سوء نیت ،احساسبدی داشتن
she has lost her roses چهره گلگونش زعفرانی شده است
lost documents اسناد و مدارک گم شده
contact lost تماس قطع شد
contact lost هدف گم شد
contact lost هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
to count for lost از دست رفته بحساب آوردن
document سند
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
document وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document پردازش متن توسط کامپیوتر
document متکی به مدرک کردن
document دستاویز
document ملاک سندیت دادن
document روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
associated document سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated document وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated document متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
document مدرک
document 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
document نوشتن شرح یک فرآیند
We lost the case . We were convicted. دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
She lost her husband in the crowd . شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
lost property office دفتر اشیای گم شده
I did it unwittingly. I lost count. از دستم دررفت
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
Did you ever find that pen you lost ? قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
We should not have lost sight of the fact that ... ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
to sighfor lost days افسوس روزهای تلف شده راخوردن
to recover lost time وقت گمشده را جبران کردن)
Time lost cannot be won again. <idiom> فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
lost wax process فرایند مدلهای مومی
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
document file پرونده اسناد یکان
document file پرونده اسناد
document format قالب مدرک
document format فرمت مدرک
document in proof دلیل مستند
document number شماره درخواست
document number شماره سند
document of birth سند ولادت
document of identity اسناد سجل و احوال
document of nationality سند تابعیت
document of title سند مالکیت
document processing پردازش مدرک
document processing متن پردازی
authentic document مدرک اصلی
document against payment تحویل اسناد در ازای پرداخت
identification document شناسنامه
identification document کارت شناسایی
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
authentic document سند صحیح
authenticity of a document اعتبار سند
authenticity of document صحت سند
baseline document سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
document reader سندخوان
document bills اوراق تجارتی
contents of a document مندرجات سند
private document سند عادی
document reader سند خوان
noterial document سند رسمی
to forge a document سندی راجعل کردن
to fabricate a document سندی راجعل کردن
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
the body of a document متن یک سند
source document سند اصلی
source document سند منبع
master document مدرک اصلی
reliance on a document استناد به مدرک خاصی
referring to a document استناد به مدرک خاصی
original document اصل سند
original document بنچاق
official document سند رسمی
forged document سند جعلی
turnaround document متن چاپی از کامپیوتر و ارسال به کاربربرگردانده شده با کاربر با یادداشتها جدید یا اطلاعات روی آن که توسط متن خوان قابل خواندن است
document folder پوشهمدارک
document register ثبت سند
document handler گردانندهمدراک
document register ثبت کردن سند
document receiving دریافتکنندهمدارک
document-to-be-sent position موقعیتفرستادنمدارک
document retrieval بازیابی سند
enforceable document سند لازم الاجرا
sent document recovery استردادمدارکفرستادهشده
document register ثبات
document register بایگانی
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you ! برو گمشو !
certificate [official document] گواهی
certificate [official document] مدرک
blank signed document سفید امضاء
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
document base font فونت پایه مدرک
To forge a document (documents). سند ومدرک سازی کردن
combined transport document اسناد حمل ترکیبی
refugee travel document گذرنامه پناهنده
refugee's travel document گذرنامه پناهنده
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
bottom-fold document case کیفمدارک
abusing a blank signed document سوء استفاده از سفید امضاء
autograph [a document transcribed entirely in the handwriting of its author] امضا یادگاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com