English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (3 milliseconds)
English Persian
lost documents اسناد و مدارک گم شده
Other Matches
documents اسناد
documents پرونده ها [اسناد] [اوراق]
export documents اسناد صادرات
import documents اسناد واردات
confirmed by documents <adj.> تایید شده توسط اسناد
engineering documents پرونده های فناوری
registration of documents ثبت اسناد
payment against documents پرداخت در برابر اسناد
turnaround documents اسناد برگشت
inquiry documents اسناد بازرسی
documents of title سند مالکیت
documents of indentity اسناد سجل احوال
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
shipping documents اسناد حمل
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
cash against documents پول در مقابل اسناد
application documents مدارک درخواستنامه
despatch documents اسناد ارسال کالا
turnaround documents مستندات برگشت
software documents مستندات نرم افزاری
To forge a document (documents). سند ومدرک سازی کردن
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
registration of documents and lands اداره ثبت اسناد و املاک
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Get lost! <idiom> دورشدن
lost cause جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause هدف تحقق نیافتنی
lost causes جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes هدف تحقق نیافتنی
to get lost گم کردن
lost از دست رفته تلف شده
lost گم شده
lost مفقود
lost منحرف
lost شکست خورده گمراه
lost زیان دیده
lost از دست رفته ضایع
lost گمشده
lost ضاله
lost گلوله ناپیدا
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
to get lost گمراه شدن
to get lost گم شدن
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
no love lost <idiom> سوء نیت ،احساسبدی داشتن
He lost everything that was dear to him. آنچه برایش عزیز بود از دست داد
She lost her loved ones . تمام عزیزانش را از دست داد
I have lost my wallet . کیف پولم را گه کرده ام
to count for lost از دست رفته بحساب آوردن
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
lost document مدرک گم شده
To be lost . To disappear . ازمیان بر افتادن
He has lost count. حساب از دستش دررفته
contact lost تماس قطع شد
lost and untraceable غایب مفقودالاثر
lost animal حیوان ضاله
lost animal حیوان گمشده
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain زنجیره از دست رفته
lost chain زنجیره گم شده
lost child طفل لقیط
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
i lost the train به قطار نرسیدم
i lost the train قطار را از دست دادم
contact lost هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
lost article لقطه
lost article شیئی گمشده
he lost his reason عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
i have lost all patience طاقتم طاق شده است
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i lost sight of it از نظرم نهان گشت
lost head افت بار
lost mass افت جرم
lost time زمان گمگشته
sleep was lost to me خواب بمن حرام شد
we lost sight of him از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
contact lost هدف گم شد
she has lost her roses چهره گلگونش زعفرانی شده است
long-lost کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
lost time زمان مفقوده
lost target تیر خطا
to sighfor lost days افسوس روزهای تلف شده راخوردن
I did it unwittingly. I lost count. از دستم دررفت
Did you ever find that pen you lost ? قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
We should not have lost sight of the fact that ... ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
to recover lost time وقت گمشده را جبران کردن)
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
lost property office دفتر اشیای گم شده
lost wax process فرایند مدلهای مومی
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
We lost the case . We were convicted. دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
Time lost cannot be won again. <idiom> فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
She lost her husband in the crowd . شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you ! برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com