English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
Other Matches
lumber تیربریده
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber تیر بریده
lumber الوار راقطع کردن
lumber تخته
lumber الوار
lumber سلانه سلانه راه رفتن
lumber room پشتک
lumber carrier کشتی تیر بر
lumber lime چوب بر
lumber man چوب بر
lumber man الوار درست کن
lumber room انبار خرت وپرت
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطری
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
on line داخل رده
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
on line در خط
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
line of d. حد فاصل
out of line خارج از خط جبهه
line up به خط شدن
down line بار کردن پایین خطی
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line up به ترتیب ایستادن
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
down the line ضربه از کنار زمین
out of line <idiom> ناصحیح
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
on line مورداستعمال
on line درون خطی
down the line <idiom> درآینده
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line خط میان
in line شمشیر در وضع حمله
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line by line سطر به سطر
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line همراستا
o o line خط دیدبانی سپاه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
on line متصل
on line مستقیم
line of d. مرز
on the line هواپیمای اماده پرواز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on line help کمک مستقیم
in line <idiom> با محدودیت متداول
the line صف
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
old line محافظه کار
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line جبهه جنگ
line نسب
line خط زدن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line لاین
line محصول
line شعبه
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line جاده
line دهنه
line لجام
line : خط کشیدن
line سیم
line صفی در خط
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line خط صف
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line اراستن
line بخط کردن
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line : خط
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line ریسمان
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line در سمت
line طناب سیم
line رسن
line رشته بند
line ردیف
line سطر
by-line خط فرعی راه اهن
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line synchronization همزمانی سطور
load line خط بار
mach line موج ضربهای ضعیف
lyman line خط لیمان
price line خط قیمت
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
private line خط خصوصی
line tester ازمایش کننده خط
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
line terminal ترمینال خط
line telegraphy تلگراف خطی
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line width پهنای خط
loop line دوراهی
local line خط محلی
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خط
lubber's line نشانگر سینه
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer مبدل خط
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
marline or line طناب کوچک دولا
overhead line خط هوایی
phantom line خط فرضی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
phantom line خط سری
phase line خط مبداء حرکت جنگی
pass a line رد کردن طناب
peaked line خط چین
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان
penny a line پست
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
penny a line ارزان نویس بی مایه
percolation line خط نفوذ
phase line خط خیز
out of line coding کدگذاری برون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
pipe line خط لوله
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
median line میانه
mason's line ریسمان کار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
multipoint line خط چند نقطهای
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
marriage line گواهینامه ازدواج
line of regression خط رگرسیون
line of flow خط جریان
line of fire خط اتش
line of fire خط تیر
line of fall خط فرود گلوله به زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com