Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
machine building
ماشین سازی
Search result with all words
machine building industry
صنعت ماشین سازی
road building machine
ماشین جاده سازی
Other Matches
building
ساختمان
building
بنا
building
عمارت دیسمان
main building
ساختمان اصلی
apartment building
ساختمان اپارتمانی
to pull down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building
متلاشی کردن ساختمانی
administration building
قسمت اداری
to tear down a building
متلاشی کردن ساختمانی
road building
جاده سازی
to demolish a building
خراب کردن ساختمانی
to pull down a building
خراب کردن ساختمانی
to tear down a building
خراب کردن ساختمانی
administration building
ساختمان اداری
building site
عرصه
building sites
کارگاه ساختمانی
building sites
عرصه
to break into a building
با زور
[و غیر قانونی]
وارد ساختمانی شدن
building work
کار ساختمانی
building up alloy
الیاژ مخصوص روکش کاری
building unit
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building log
چوب گرد ساختمان
bridge building
پل سازی
building line
بر ساختمان
building component
اجزای ساختمان
building connection
انشعاب ساختمان
building construction
معماری
building construction
روسازی
building costs
هزینههای ساختمان
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate
دفتر نقشه کشی
building limes
اهک ساختمانی
building line
امتداد
building line
راسته
building machinery
ماشین الات ساختمانی
building material
مصالح ساختمان
building unit
واحد ساختمانی
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building system
سیستم ساختمان
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
intelligent building
[ساختمانی با سرویس هوشمند]
Industrialized building
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
building line
خط کناری ساختمان
building plant
وسایل ساختمان
building permit
پروانه ساختمان
building owner
صاحب کار
building operations
عملیات ساختمانی
building official
بازرسان ساختمان
building up of generator
پیش تحریک مولد
building material
مصالح ساختمانی
building line
بر ساختمانی
building site
کارگاه ساختمانی
house building
ساختمان مسکونی
to plan a building
عمارتی راطرح ریزی کردن
public building
بنای همگانی
tower building
ساختمان برجی
office building
ساختمان اداری
nest building
لانه سازی
to shift to the new building
اسباب کشی کردن
administrative building
ساختماناداری
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
containment building
ساختمانمحدودشده
model building
الگوسازی
reactor building
ساختمانرآکتور
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to found a building
عمارتی برپاکردن
exhibition building
ساختمان نمایشگاه
home building
ساختمان مسکونی
situation of a building
وضع قرارگرفتن بنا
situation of a building
موقعیت ساختمان
height of building
بلندی ساختمان
site building
زمین ساختمانی
site building
زمین زیربنا
ship building
کشتی سازی
industrial building
ساختمان صنعتی
industrial building
بنای صنعتی
framed building
ساختمان تیر پایهای
the interior of a building
اندرون عمارت
to found a building
ساختمانی بینادکردن
service building
ساختمانسرویس
body-building
بدنسازی
commercial building
تیمچه
commercial building
تیم
commercial building
سرای
sick building
اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building.
ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .
ساختمان خراب است
building society
شرکتوام دهندهمسکن
capital building
سرمایه سازی
body building
ورزش زیبایی اندام
body building
پرورش اندام
body building
بدنسازی
body-building
ورزش زیبایی اندام
body-building
پرورش اندام
turbine building
ساختمانتوربین
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks
کنده ساخت
building block
بنا کنده
building blocks
بنا کنده
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block
کنده ساخت
slab building
ساختلوح
building contractor
پیمانکار ساختمان
[اقتصاد]
building trade joinery
نجاری ساختمان
basic building materials
مواداولیهساختمان
local building inspector
پلیس ساختمان
building trade worker
تعمیرکار ساختمان
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
building steel lathing
اسکلت فلزی ساختمان
road building slag
شلاکه جاده سازی
word building test
ازمون واژه سازی
In appiarance it is a strong building.
بظاهر ساختمان محکمی است
power house building
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
elvis has left the building
<idiom>
[تمام شده است]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
a building of small scale
عمارت کوچک
building steel lathing
بافت ساختمان فولادی
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
article of a building by law
ائین نامه ساختمان
To make a forcible entry into a building.
بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building
[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
to burgle
[British E]
/ burglarize
[American E]
a building.
با زور
[و غیر قانونی]
وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine
ماشین دو راهه
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
بیت اجرا میشود
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
دستگاه
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
براده برداشتن
machine
تراشیدن ماشین
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
ماشین
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine
ماشین سایش
machine word
کلمه ماشین
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine oriented
ماشین گرا
reeling machine
چرخک
reeling machine
ماشین نخ پیچی
machine operator
متصدی ماشین
scouring machine
ماشین سمباده
seaming machine
ماشین درزگیری
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine translation
ترجمه ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine run
اجرای ماشین
machine run
رانش ماشین
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
sequential machine
ماشین ترتیبی
machine ringing
زنگ ماشینی
seeding machine
ماشین تخم کاری
machine representation
نمایش ماشیی
machine learning
فراگیری ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine operator
اپراتور ماشین
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
object machine
ماشین مقصود
machine number
عدد سرعت هواپیما
multi way machine
دستگاه چند راهه
mowing machine
علف چین
mowing machine
ماشین علف چینی
milling machine
ماشین تراش
mortising machine
دستگاه کام کنی
molding machine
دستگاه قالب گیری
milling machine
ماشین فرز
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
open machine
ماشین باز
machine oil
روغن ماشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com