English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
machine foundation پایه دستگاه
Other Matches
foundation موسسه خیریه
foundation بنیان بنگاه
foundation تاسیس
foundation بنیاد
foundation پی ریزی اساس
foundation پی
foundation پایه
foundation شالوده
foundation سازمان خیریه
foundation course دورهآمادهسازیدانشگاه
foundation پی ریزی
foundation پی ساختمان
foundation پایه مبنا
foundation فوندامنت
foundation شالوده اصل
foundation فونداسیون
foundation اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
foundation انداختن تمام میلههای بولینگ در دور نهم
foundation اساس
bouyant foundation پایه شناور
dam foundation شانهنهرپائینی
earth foundation پایهزمین
foundation blockage پایهسرکننده
foundation of tower پایهمرتفع
foundation slip زیرپوشبندی
liquid foundation کرم مایع
foundation stone سنگبنا
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
foundation paste شفته
To lay the foundation. پی نهادن ( پی ریزی کردن )
foundation gallery نقب پی
bouyant foundation پی شناور
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
foundation pile میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
foundation pile تیر فونداسیون
foundation materials مصالح پی سازی
shallow foundation پی سطحی
shallow foundation پی کم عمق
settlement of the foundation نشست پی گاه
foundation joint درز پی
foundation joint درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
foundation gallery گالری پی
foundation concrete بتن پی
road foundation شالوده راه
road foundation پی راه
road foundation زیر پی راه
raft foundation پی روی رادیه
foundation school اموزشگاه موقوف
foundation soil پی ریزی ساختمان
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
grillage foundation پی شبکهای
natural foundation پی طبیعی
pier foundation شالوده پی
pier foundation اساس پی
pile foundation شالوده شمعی
pile foundation شمع پی
pile foundation فونداسیون ستون
deep foundation پی گود
deep foundation پی سازی در عمق
pilework foundation پی سازی با شمع
foundation trench پی
depth of foundation عمق پی
depth of foundation گودی پی
foundation trench شالوده
raft foundation پی گسترده
settler of a pious foundation واقف
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
custodian of a pious foundation متولی
begueather of a pious foundation واقف
investigation of foundation conditions شناسایی زمین پی
begueather of a pious foundation وقف کننده
To lay the foundation of a company. پایه واساس شرکتی راریختن
investigation of foundation conditions تحقیق شرایط شالوده
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
Foundation [junior] house officer [British English] انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine بیت اجرا میشود
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
two way machine ماشین دو راهه
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine دستگاه
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine براده برداشتن
machine شیارانداختن روی فلز
machine تراشیدن ماشین
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
multi way machine دستگاه چند راهه
punching machine دستگاه منگنه
machine operating عملکرد ماشین
mowing machine علف چین
object machine ماشین مقصود
open machine ماشین باز
punching machine ماشین سوراخکن
printer machine دستگاه چاپ
printer machine ماشین چاپ
planing machine ماشین کندگی
planer machine ماشین صفحه تراش
mowing machine ماشین علف چینی
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine independent مستقل از ماشین
machine gunner مسلسل چی
machine frame چارچوب دستگاه
machine oriented ماشین گرا
machine fault نقص ماشین
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine fault عیب ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator کارگردان ماشین
machine oil روغن ماشین
machine intelligence هوش ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine language زبان ماشین
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine error خطای ماشین
machine word کلمه ماشین
machine designer طراح ماشین
machine dependent وابسته به ماشین
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine ماشین تراش
milling machine ماشین فرز
machine dependent وابسته ماشین
milling machine دستگاه فرز
molding machine دستگاه قالب گیری
machine welding جوشکاری ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
machine time زمان ماشین کاری
machine equipment تجهیزات ماشین
machine down time زمان معطلی دستگاه
machine down time زمان توقف ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine run رانش ماشین
machine run اجرای ماشین
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine time وقت ماشین
mortising machine دستگاه کام کنی
pinball machine ماشین پینبال
rowing machine ماشینپایی
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
machine hall راهرویماشین
fuelling machine ماشینسوخت
pinball machine ماشین ساچمه پران
sub-machine gun مسلسل دستی
sub-machine gun تیربار دستی
sub-machine gun تیربار خودکار
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns تیربار خودکار
accept machine دستگاه پذیرنده
fax machine فاکس
drilling machine دریل [ابزار]
facsimile (machine) دستگاه فکس
fax (machine) دستگاه فکس
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
dyeing machine ماشین رنگرزی
sweeper [machine] ماشین خاکروب
boring machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
punching machine دستگاه پانچ
smart machine ماشین هوشیار
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com