English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
machine guns مسلسل
machine guns به مسلسل بستن
machine guns تیربار
machine guns به تیربار بستن
machine guns به مسلسل بستن مسلسل
Search result with all words
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns تیربار خودکار
Other Matches
guns تفنگ الکترونی
guns توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns تپانچه
guns اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
guns تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns لوله توپ
guns تیراندازی کردن
guns سرنگ امپول زنی و امثال ان
guns تلمبه دستی
guns توپ
guns تفنگ
guns دستگاه تزریق
guns پرس
guns تلمبه
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns ششلول
turret guns توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
turret guns توپهای برجک دار
turret guns توپهای برجک
to stand to one's guns درجای خودباقی ماندن
the forth bristled with guns توپهای ان در مانندسیخ هایی بودکه به هرسوراست شده باشد
guns free توپها اتش باختیار
grease guns تلمبه ی گریسکاری
to stick to one's guns پای کاری محکم ایستادن
stick to one's guns <idiom> روی حرف خود ماندن
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
long range guns توپهای دورزن یا دور رس
to blow great guns سخت وزیدن
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. پای این کار باید محکم بایستی
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions . توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
two way machine ماشین دو راهه
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine بیت اجرا میشود
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine دستگاه
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine تراشیدن ماشین
machine براده برداشتن
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine شیارانداختن روی فلز
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine ماشین
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine word کلمه ماشین
reaping machine ماشین درو
machine translation ترجمه ماشینی
reeling machine ماشین نخ پیچی
reeling machine چرخک
machine welding جوشکاری ماشینی
punching machine دستگاه پانچ
sandblast machine ماشین ماسه پاش
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
machine time وقت ماشین
scouring machine ماشین سایش
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine run اجرای ماشین
machine time زمان ماشین کاری
punching machine دستگاه منگنه
open machine ماشین باز
planer machine ماشین صفحه تراش
multi way machine دستگاه چند راهه
mowing machine علف چین
mowing machine ماشین علف چینی
mortising machine دستگاه کام کنی
molding machine دستگاه قالب گیری
planing machine ماشین کندگی
milling machine دستگاه فرز
milling machine ماشین فرز
milling machine ماشین تراش
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
printer machine ماشین چاپ
printer machine دستگاه چاپ
punching machine ماشین سوراخکن
object machine ماشین مقصود
machine designer طراح ماشین
machine cycle چرخه ماشین
machine column پایه یا ستون دستگاه
machine check برسی ماشین
machine capacity فرفیت ماشین
machine down time زمان توقف ماشین
machine independent مستقل از ماشین
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine gunner مسلسل چی
machine frame چارچوب دستگاه
machine dependent وابسته به ماشین
machine down time زمان معطلی دستگاه
machine equipment تجهیزات ماشین
machine error خطای ماشین
machine dependent وابسته ماشین
machine fault عیب ماشین
machine fault نقص ماشین
machine foundation پایه دستگاه
machine intelligence هوش ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator کارگردان ماشین
machine language زبان ماشین
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine run رانش ماشین
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
sub-machine gun تیربار خودکار
sequential machine ماشین ترتیبی
accept machine دستگاه پذیرنده
fax machine فاکس
fuelling machine ماشینسوخت
machine hall راهرویماشین
rowing machine ماشینپایی
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
dyeing machine ماشین رنگرزی
facsimile (machine) دستگاه فکس
fax (machine) دستگاه فکس
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
sweeper [machine] ماشین خاکروب
boring machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
sub-machine gun تیربار دستی
sub-machine gun مسلسل دستی
swaging machine حلبی خمکن
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
tabulating machine جدول بند
tabulating machine جدول نویس
talking machine گرامافون
talking machine دستگاه ضبط صوت
teaching machine ماشین اموزش
sunchronous machine ماشین سنکرون
spreading machine مقسم بتن
seaming machine ماشین درزگیری
seeding machine ماشین تخم کاری
shaping machine دستگاه صفحه تراش
smart machine ماشین هوشیار
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sowing machine ماشین تخم کاری
sowing machine بذر افشان
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
teaching machine ماشین تدریس
virtual machine دستگاه مجازی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine دستگاه سیم پیچی
winnowing machine ماشین باد افشانی
fruit machine جک پات
pinball machine ماشین پینبال
pinball machine ماشین ساچمه پران
virtual machine ماشین مجازی
two phase machine ماشین دو فازه
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine ماشین سه فازه
threshing machine ماشین غله پوست کنی
threshing machine ماشین خرمن کوبی
transfer machine دستگاه انتقال
turing machine ماشین تورینگ
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turning machine ماشین تراش
scouring machine ماشین سمباده
machine building ماشین سازی
frictional machine ماشین مالشی
dosing machine دستگاه تقسیم کننده با مقیاس
compensated machine ماشین تقویت شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com