Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
machine representation
نمایش ماشیی
Other Matches
representation
معرفی
representation
معرفی کردن
representation
نیابت
representation
بازنمایی
representation
عمل نشان دادن چیزی
representation
نمایش
[فیزیک]
[ریاضی]
representation
نمایش
representation
نمایندگی
representation
تمثال نماینده
representation
ارائه
representation
ترکیب بیتهای هرکد حرف
representation
[statement]
نظر
Heisenberg representation
نمایش هایزنبرگ
[فیزیک]
knowledge representation
بازنمود دانش
knowledge representation
نمایش دانش
representation
[statement]
پاسخ
representation
[statement]
رای
abstract representation
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
absorption representation
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
symbolic representation
بازنمایی نمادی
number representation
نمایش عددی
consular representation
نمایندگی کنسولی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
representation theory
نظریه نمایش
proportional representation
انتخابات نسبی
proportional representation
گزینش برپار
reducible representation
نمایش کاهش پذیری
logical representation
نمایش منطقی
knowlege representation
نمایش دانش
numeric representation
نمایش عددی
knowlege representation
نمایش اگاهی
knowledge representation
نمایش معلومات
irreducible representation
نمایش کاهش ناپذیر
fixed point representation
نمایش ممیز ثابت
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
make a diplomatic representation
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
make a diplomatic representation
government a to
internal data representation
نمایش دادههای داخلی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
two way machine
ماشین دو راهه
machine
ماشین
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
تراشیدن ماشین
machine
براده برداشتن
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
بیت اجرا میشود
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
دستگاه
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
punching machine
دستگاه منگنه
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
punching machine
دستگاه پانچ
reaping machine
ماشین درو
machine word
کلمه ماشین
planer machine
ماشین صفحه تراش
reeling machine
ماشین نخ پیچی
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine translation
ترجمه ماشینی
reeling machine
چرخک
object machine
ماشین مقصود
machine time
زمان ماشین کاری
machine time
وقت ماشین
milling machine
ماشین تراش
multi way machine
دستگاه چند راهه
printer machine
دستگاه چاپ
printer machine
ماشین چاپ
mowing machine
علف چین
mowing machine
ماشین علف چینی
mortising machine
دستگاه کام کنی
planing machine
ماشین کندگی
molding machine
دستگاه قالب گیری
punching machine
ماشین سوراخکن
milling machine
دستگاه فرز
milling machine
ماشین فرز
open machine
ماشین باز
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine fault
عیب ماشین
machine fault
نقص ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine frame
چارچوب دستگاه
machine gunner
مسلسل چی
machine independent
مستقل از ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine error
خطای ماشین
machine down time
زمان توقف ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine cycle
چرخه ماشین
machine column
پایه یا ستون دستگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine language
زبان ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine operator
اپراتور ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine learning
فراگیری ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine run
اجرای ماشین
sub-machine gun
مسلسل دستی
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
rowing machine
ماشینپایی
machine hall
راهرویماشین
sub-machine gun
تیربار دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine guns
تیربار خودکار
accept machine
دستگاه پذیرنده
fax machine
فاکس
fuelling machine
ماشینسوخت
facsimile (machine)
دستگاه فکس
fax (machine)
دستگاه فکس
freezing machine
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
drilling machine
دریل
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
dyeing machine
ماشین رنگرزی
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
boring machine
دستگاه مته
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
boring machine
مته برقی
[ابزار]
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
spreading machine
مقسم بتن
sunchronous machine
ماشین سنکرون
swaging machine
حلبی خمکن
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
tabulating machine
جدول بند
tabulating machine
جدول نویس
sowing machine
بذر افشان
sowing machine
ماشین تخم کاری
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine
ماشین سایش
scouring machine
ماشین سمباده
seaming machine
ماشین درزگیری
seeding machine
ماشین تخم کاری
sequential machine
ماشین ترتیبی
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
smart machine
ماشین هوشیار
talking machine
گرامافون
talking machine
دستگاه ضبط صوت
teaching machine
ماشین اموزش
virtual machine
ماشین مجازی
virtual machine
دستگاه مجازی
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine
دستگاه سیم پیچی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
fruit machine
جک پات
pinball machine
ماشین پینبال
two phase machine
ماشین دو فازه
turning machine
ماشین تراش
turing machine
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
teaching machine
ماشین تدریس
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine
ماشین سه فازه
threshing machine
ماشین غله پوست کنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com