English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
macro expansion بسط درشت دستور
Other Matches
macro استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
macro زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
macro نوشتن برنامه با استفاده از دستورات ماکرو با بیان دستورات آن
macro کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
macro نمایش گرافیکی مراحل منط قی
macro طبقات و عملیات در یک تابع
macro- خیلی بزرگ یا مربوط به نام سیستم
macro تابع برنامه یا بلاک دستورات که توسط کلمه یا برچسب بیان شده است
macro درشت دستور
macro برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
macro تابع و دستورات برای انجام عمل ماکرو
macro شرح دستور
macro رشد زیاد
macro دراز
macro بزرگ
macro بطورغیر عادی
macro درشت
macro کلان درشت دستور
macro کلان
macro کل
macro فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود
macro stage مرحله کلان
macro difinition درشت تعریف
keyword macro درشت دستور کلید واژهای
macro assembler درشت همگزار
macro assembler ماکرو اسمبلر
macro assembler درشت همگذار
macro instruction درشت دستورالعمل
macro library درشت کتابخانه
macro library کتابخانه ماکرو
macro model الگوی کلان
macro processor درشت پردازشگر
macro processor پردازشگرماکرو
macro variables متغیرهای کلان
positional macro درشت دستور مرتبهای
macro generator مولد ماکرو
macro generator درشت زا
macro call درشت فراخوان
macro call فراخوانی ماکرو
macro declaration درشت اعلان
macro definition درشت تعریف
macro definition تعریف ماکرو
macro instruction درشت دستور
macro economics اقتصاد کلان
mixed mode macro درشت دستور امیخته باب
macro dynamic model الگوی کلان پویا
macro set button دکمهتنظیمصدا
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
expansion انبساط بسط
expansion گسترش توسعه
expansion وسعت
expansion واتنش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
expansion افزایش
expansion فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
expansion مین میکند
expansion خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
expansion گسترش
expansion توسعه
expansion بسط
expansion انبساط
expansion اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
expansion شکوفائی
expansion گسترش انبساط
path of expansion مسیر گسترش
Taylor expansion بسط تیلور [ریاضی]
monetary expansion افزایش پول
expansion tank مخزنانبساط
expansion space فضایانبساط
expansion diaphragm دیاگرام انبساط
expansion connector صفحهاتصال
expansion chamber دریچهانبساط
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
vertical expansion گسترش عمودی
thermal expansion انبساط حرارتی
coefficient of expansion ضریب گستردگی
monetary expansion توسعه پولی
polynomial expansion بست چندجملهای
path of expansion مسیر توسعه
expansion heat گرمای واتنش
expansion point درز انبساط
expansion rate اهنگ انبساط
expansion rule قاعده بسط
expansion scab ریشه
expansion slot شکاف گسترشی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
expansion table میز کشابی
expansion table میز کشویی
expansion coefficient ضریب انبساط
expansion path مسیر گسترش
expansion orbit مدار نشان
expansion interface تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion heat حرارت انبساط
expansion joint اتصال چند قسمتی
expansion joint درز انبساط
expansion joint درز گسترش درز گشایش
expansion joint درز وارفت
expansion joint درز انبساطی
expansion loop خم انبساط
expansion of universe انبساط جهان
expansion theorem قضیه بسطی
expansion unit وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
free expansion انبساط ازاد
cubical expansion انبساط حجمی
credit expansion گسترش اعتبار
coefficient of expansion ضریب انبساط
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
binomial expansion بسط دو جملهای
bank expansion گسترش بانکی
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
heat expansion انبساط حرارت
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
laplace expansion بسط لاپلاس
expansion bus گذر گسترشی
expansion bolt پیچ واشو
expansion board برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
coefficient of thermal expansion ضریب انبساط حرارتی
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
characteristic expansion time زمان شاخص انبساط
taylor series expansion بسط سری تیلور
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
thermal coefficient of expansion ضریب انبساط حرارتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com