Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
magnetic limit
مرز مغناطیسی
Other Matches
limit
محدود
limit
حد
to limit something
چیزی را محصور کردن
without limit
بی حد بی اندازه نامحدود
limit
حد
[ریاضی]
to have a limit
[of up to something]
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
there is no limit to it
حد ندارد
there is no limit to it
اندازه ندارد
there is no limit to it
حدی بران متصور نیست
limit
پایان
limit
حدود
limit
اندازه وسعت
limit
کنار
limit
محدود کردن
limit
معین کردن
limit
منحصر کردن
limit
کران
limit
حریم
limit
محدود کردن تعیین کردن حد
limit
مسافت یا مدت مسابقه
elastic limit
حد ارتجاعی
price limit
حد قیمت
proportional limit
حد نسبی
elastic limit
حد کشسانی
bag limit
حد مجاز صید
elastic limit
مرز برجهندگی
elastic limit
مرز ارتجاعی
elastic limit
حد کشواری
elastic limit
حد جهمندی
elastic limit
حد بر جهندگی حد ارتجاعی
elastic limit
حدالاستیک
proportional limit
حد خطی
shrinkage limit
حد انقباض
safety limit
حد تامین
rupture limit
مرز پاره شدن
confidence limit
حد اطمینان
creep limit
حد انبساط دائمی
creep limit
حد خزش
critical limit
حد بحرانی
cut off limit
حد برش
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
detection limit
حد اشکارسازی
strain limit
حد تناسب میان تنش و انبساط
limit of load
حد بار گذاری
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
limit of inflammability
حد اتش گیری
limit of fire
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
limit of fire
حدود اتش
limit check
مقابله حدود
limit check
بررسی حدی
limit gage
وسیله سنجش تلرانس
limit indicator
نشاندهنده تلرانس
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
limit of elasticity
حد ارتجاعی
limit of proportionality
حد تناسب
limit of tolerance
حد رواداری
limit state
حالت حدی
liquid limit
حد روانی
plastic limit
حد خمیری
endurance limit
حد دوام مصالح
physiological limit
کران فیزیولوژیکی
fatigue limit
حد خستگی
flow limit
حد بده
flow limit
حد جریان
limit velocity
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
limit switch
لیمیت سوئیچ
limit stop
حد ایست
high limit
حد نهایی
limit state
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
limit of elasticity
حد کشسانی
lower limit
حد پایین
liquid limit
مرز ابگونگی
liquid limit
مرزحالت شلی
liquid limit
حد میعان
liquid limit
حدمیعان
liquid limit
مرز روانی
roche limit
حد روش
upper limit
حد بالا
upper limit
حد فوقانی
upper limit
حد بالایی
transmission limit
محدوده فرافرستی
liquid limit
حد جاری شدن
liquid limit
حد سیلان
to have a maximum limit
[of something]
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
lower limit
کران پایین
lower limit
حد پائینی
To set a limit to everything.
برای هر چیزی حدی قائل شدن
age limit
محدودیت سنی
lower limit
حد تحتانی
lower limit
حد پایینی
load limit
اندازه بار
load limit
حد بار
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
tolerance limit
خطای مجاز
speed limit
سرعت مجاز
speed limit
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
absorption limit
لبه جذب
acceptance limit
حد قابل قبول
what is the limit on my account?
حد اعتبار حساب من چقدراست؟
acceptance limit
حد پذیرش
temperature limit
مرز دما
tax limit
حد مالیاتی
suction limit
حد مکش
audibility limit
حد شنودپذیری
time limit
محدودیت زمانی
time limit
محدوده زمانی
time limit
حد زمانی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
work limit test
ازمون سرعت کار
time yield limit
حد تسلیم زمانی
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
limit creep stress
حد خزش
limit fatigue stress
حد دوام
average limit of ice
حد متوسط یخ
upper limit
[of the integral]
کرانه بالا
[انتگرال]
[ریاضی]
ultimate stress limit
حد تنش نهایی
Limit your expenditures to what is essential .
مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
upper flammability limit
حد بالایی اشتعال پذیری
rear limit line
خطمحدودکنندهعقب
rated fatigue limit
حد دوام نامی
limit state of failure
حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
liquid limit test
ازمون حد روانی
liquid limit test
ازمون مرز حالت شلی
prudent limit of patrol
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
lower flammability limit
حد پایینی اشتعال پذیری
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
threshold limit values
استانه مقدارهای حدی
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
elastic limit tensile strength
دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
elastic limit tensile strength
elastometer ratio
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself .
از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
The prescribed time - limit expires tomorrow .
مهلت مقرر فردا منقضی می شود
magnetic
مغناطیس
magnetic
مقناطیسی
magnetic
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
magnetic
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
non magnetic
غیر مغناطیسی
magnetic
اهنربا
magnetic f.
میدان مغناطیسی
magnetic
دارای نیروی مغناطیسی
magnetic
اهن ربا اهن ربایی
magnetic
مغناطیسی
magnetic course
راه مغناطیسی
magnetic course
مسیر مغناطیسی
magnetic media
رسانه مغناطیسی
magnetic materials
مواد مغناطیسی
magnetic iron
اهن مغناطیسی
magnetic joint
محل ضربه در میدان مغناطیسی
magnetic lag
تاخیر مغناطیسی
magnetic lag
هیسترزیس
magnetic layer
لایه مغناطیسی
magnetic leakage
نشت مغناطیسی
magnetic leakage
پراکندگی مغناطیسی
magnetic leakage
پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic reversal
عکس عمل مغناطیسی مغناطیس زدائی
magnetic linkage
پیوستگی مغناطیسی
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
magnetic loss
تلف مغناطیسی
magnetic loudspeaker
بلندگوی مغناطیسی
magnetic materials
اجسام مغناطیسی
magnetic media
ابزارمیانی مغناطیسی
magnetic memory
حافظه مغناطیسی
magnetic polarity
پلاریته مغناطیسی
magnetic polarity
قطبیت مغناطیسی
magnetic pick up
پیک اپ مغناطیسی
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
magnetic permeability
قابلیت نفوذ مغناطیسی
magnetic permeability
نفوذپذیری
magnetic path
مسیر خطوط قوا
magnetic noise
نویز مغناطیسی
magnetic needle
عقربه مغناطیسی
magnetic moment
گشتاور مغناطیسی
magnetic microscope
میکروسکپ مغناطیسی
magnetic meridians
دوایر نیمروز معناطیسی نصف النهار مغناطیسی
magnetic permeability
نفوذپذیری مغناطیسی
magnetic meridian
نصف الانهار مغناطیسی
magnetic meridian
نصف النهار مغناطیسی
magnetic polarization
پلاریزاسیون مغناطیسی
magnetic iron
مانیتیت
magnetic focus
کانون مغناطیسی
magnetic flux
شار مغناطیسی
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
magnetic flux
خط قوه
magnetic flux
جریان مغناطیسی
magnetic flux
سیل مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic flow
شار مغناطیسی
magnetic film
لایه فیلم مغناطیسی
magnetic film
غشاء مغناطیسی
magnetic fatigue
خستگی مغناطیسی
magnetic explorer
مغناطیس یاب
magnetic equivalence
هم ارزی مغناطیسی
magnetic equator
استوای مغناطیسی
magnetic energy
انرژی مغناطیسی
magnetic force
نیروی مغناطیسی
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
magnetic ink
جوهر مغناطیسی
magnetic ink
مرکب مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com