English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
magneto base پایه مگنت
Other Matches
magneto e.m.f. نیروی محرکه مغناطیسی
magneto مغناطیس
magneto ماگنت
magneto مانیتو
magneto مگنت
magneto دارای مغناطیس
magneto اهنربای اتش زنه مولد مغناطیس الکتریکی
magneto میگر
magneto دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
magneto دستگاه مولدبرق
magneto generator اندوکتور مغناطیسی
magneto timing میزان کردن مگنت
magneto resistance مقاومت مغناطیسی
magneto conductivity رسانایی مغناطیسی
magneto bell زنگ اخبار جریان متناوب
dual magneto مگنت دو برقی
dual magneto مگنتوی دوتایی
dynamo magneto مگنتوی دینام
inductor magneto مگنت با القاگر
magneto ohmmeter میگر برای سنجش مقاومت
magneto mounting بست مگنت
magneto resistance تغییرمقاومت مغناطیسی
magneto breaker ضربه گر مگنت
magneto interrupter ضربه گر مگنت
magneto cover سرپوش مگنت
magneto diode دیود مغناطیسی
magneto distributor دلکوی مگنت
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
magneto generator مگنت- دینام
magneto generator میگر
booster magneto دینام کمکی
magneto rotor روتور مگنت
magneto ignition احتراق با مگنت
magneto optical recording رسانه ذخیره سازی که از دیسک نوری استفاده میکند
high tension magneto مگنت پر فشار
magneto optical disc دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
low tension magneto مگنت کم فشار
fly wheel magneto مگنتوی فلایول
magneto telephone set دستگاه تلفن اندوکتوری
transformer coil magneto مگنت پیچک مبدل
base course قشر پی راه
base course لایه شالوده
r base ار- بیس
base course لایه اساس قشر اساس
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
base course قشر لعاب
sub base زیر بستر
to base one self تکیه کردن
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
base 0 decimal
second base دومینپایگاه
to base one self اعتماد کردن
base 0 پایه 01
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
sub base زیر قشر
first base اولینپایگاه
column base زیرستون
base width عرض پایه پهنای پایه
chart base چارت مادر
bayonet base پایه لامپ میخی
center base میدان مرکزی
chart base چارت مبنا
base width ستبرای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای بنیادی
base unit یکان مبنا
fox base+ فاکس بیس پلاس
base unit یکان پایگاهی
base symbol علایم قراردادی مبنا
hard base سکوی پرتاب مستحکم
column base ته ستون
column base پایه ستون
knowledge base پایگاه معلومات
inorganic base باز غیر الی
inorganic base باز معدنی
filbert base پایگاه فریبنده
filbert base پایگاه دروغین
floating base پایگاه شناور دریایی
hard base باز سختbaseball
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه اگاهی
lewis base باز لوویس
conjugate base باز مزدوج
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
data base پایگاه داده ها
data base مبنای اطلاعات
defense base پایگاه دفاعی
defense base پایگاه پدافندی
loktal base لامپ قفلی
loctal base لامپ قفلی
fuse base پایه ی فیوز
hardwood base پایهسختچوبی
fixed base پایهثابت
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
base metal فلز پایه
lamp base پایهلامپ
magazine base محلانبارخشاب
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
base-court حیات بیرونی
Attic base پایه ی آتنی
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
recharging base بخشتغذیه
pin base پایهمیله
tax base ماخذ مالیات
tax base مبنای مالیاتی
polyacidic base باز چند اسیدی
polyacid base باز چند اسیدی
octal base هشت پایهای
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
prisoners base بازی گرگم بهوا
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base شبه باز
sinister base منحنیانتهایی
base defense پدافند پایگاه
base fuze ماسوره ته پران
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition احتراق تحتانی
base level تهتراز
base line خط پایه
base line خط مبنا
base line خط کور
base line خط توجیه
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته گلوله
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base development تهیه پایگاه
base development ساختن پایگاه
base ejection ته پران
base ejection پرتاب شونده از ته
base flow جریان پایه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font فونت پیش فرض
fire base مبنای اتش
base of operations پایگاه عملیات
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of origin مبداء اصلی
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of wall روپی
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base of fire مبنای اتش
base number عدد پایه
base number عدد مبنا
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading بار اولیه
base map نقشه مادر
base map نقشه پایگاه
base map نقشه مبنا
base memory حافظه پایه
base mortar خمپاره مبنا
base mortar قبضه مبنا
base operation عملیات پایگاهی
base metal فلزات اصلی فلزات کم بها
base rates نرخ پایه
base rates تعرفه مبنا
base rates نرخ مبنا
base rates ارزش اولیه
air base پایگاه هوایی
base metal فلزات بنیانی
advance base پایگاه جلو
base rates اهنگ پایه
base rate ارزش اولیه
base rate نرخ مبنا
base metal فلز پست
base metals فلز پایه
base metals فلزات بنیانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com