English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
mail order سفارش کالا بوسیله پست
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
Search result with all words
mail order business کسب و کار مکاتبهای
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
mail order of payment دستور پرداخت کتبی
Other Matches
e-mail [short for electronic mail] رایانامه
e-mail [short for electronic mail] پست الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] ایمیل
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
mail پیام های الکترونیکی از و به کاربران صفحه آگهی یا شبکه
mail سیستم ارسال نامه و بستههای پستی از یک محل به دیگری
mail مراسلات
mail که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
mail پست
mail چاپار
mail باپست فرستادن
mail پستی
mail نامه رسان
mail جوشن
mail زره
mail پست کردن
mail پیام های ارسالی بین کاربران صفحه آگهی یا شبکههای مابین
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
mail نامههای ارسالی یا دریافتی
mail ارسال چیزی توسط پست
by next mail با پیت بعد
e mail سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
e mail علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
mail زره دار کردن پست
by next mail باپست اینده
certified mail پست سفارشی
acknowledged mail تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
electronic mail پست الکترونیکی
certified mail پست سفارشی دو قبضه
computerized mail پست کامپیوتری
mail services خدمات پستی
registered mail پست سفارشی
coats of mail زره نیم تنهای
coat of mail زره نیم تنهای
air mail پست هوایی
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
chain mail زره زنجیری
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
Registered mail. نامه سفارشی
accountable mail پست یا نامه سفارشی و بیمه شده
mail orderly پستچی
mail box فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mail box جعبه پستی
mail call رسیدن نامه یا پست
mail call دریافت نامه از پستخانه
overland mail پستی که از راه خشکی برود
mail cart ارابه پستی
mail cart گاری پست
mail coach دلیجان پستی
mail gram پست زمینی
sea mail پست دریایی
mail merge ادغام پستی
mail merging ادغام پستی
ring mail زره
overland mail پست زمینی
voice mail پست صوتی
junk mail اقلام پستی ناخواسته
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
voice mail پست اوایی پست صوتی
snail mail و نه پست الکترونیکی
there was no mail to day امروز پست نبود
there was no mail to day امروز کاغذنداشتیم
She didnt let me mail the shelf . نگذاشت کاغذ را پست کنم
air mail receipt رسید پست هوایی
email [short for electronic mail] رایانامه
email [short for electronic mail] ایمیل
to mail a letter [American English] نامه ای را با پست فرستادن
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface مجموعه استانداردها
I dont quite remembered to post (mail)your letter. کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
out of order نادرست
out of order از کار افتاده
second order مرتبه دوم
order امر
out of order خراب
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
out of order درهم برهم
order off حکم خروج
re order سفارش دوم باره
in order درست
in order that تا اینکه
in order that برای اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
in order that i may go برای اینکه بروم
to the order of بحواله کرد
to the order of به حواله کرد
to the order of در وجه
in order صحیح
in order دایر
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> به ترتیب
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
out of order <idiom> کارنکردن
first order مرتبه اول
In this order. In this way. باین ترتیب
by order of فرمان
order سفارش دادن
order شیوه
order سبک معماری
order سفارش دادن کالا یا جنس
order نظم دادن
order فرمان نظم
order مرتب کردن
order ترتیب انجام کار
order ترتیب
order دستور دادن
order دستورعملیاتی
order دستورالعمل
order دستور دادن سفارش
order دستور
order دستور سفارش
order رتبه
order خرید سفارش خرید
order حواله کرد حواله کردن دستور
order مرتبه
order راسته
order حواله
order حکم
order کد عمل
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order سفارش دادن دستور دادن
order دستورالعمل دستور
order نظام معماری
order سفارش
order منظم کردن
order ن
order نظم
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
in order to ... برای [اینکه]
in order to ... تا [اینکه ]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
by order of حسب الامر
order سفارش دادن تنظیم کردن
partial order ترتیب جزئی
pay order لیست پرداخت حقوق
partial order پاره ترتیب
short order خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction واکنش مرتبه دوم
order of the day برنامه روزانه
order of the day معادل agenda
order of the day دستور جلسه
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
order off the field حکم خروج
order time زمان سفارش کالا
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
pay order سندپرداخت حقوق
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
processing of the order انجام سفارش
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
public order نظم عمومی
review order لباس وتحملات سان
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
second order factor عامل مرتبه دوم
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
second order conditions شرایط مرتبه دوم
second order conditions شرایط ثانوی
place an order سفارش دادن
route order فرمان ستون راه رو
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
post order حواله پستی
provisional order دستور موقت اداری
Attic Order ستون بندی آتنی
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
good order خوش ترتیب [فلسفه]
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
in order to prevent برای جلوگیری کردن
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
in good order <adj.> تروتمیز
in good order <adj.> مرتب
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
in good order <adj.> منظم
to order somebody back کسی را فراخواندن
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
assemblage of Order ستون بندی مختلط
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
money order حواله پستی وتلگرافی
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Bassae Order [معماری یونی یونان]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Doric Order سبک معماری دوریک
French Order سبک معماری فرانسوی
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
to order somebody back کسی را معزول کردن
social order سازمانوساختاراجتماعی
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
trial order سفارش ازمایشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com