Dictiornary-Farsi | main control lever | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
main control lever	اهرم کنترل اصلی


Other Matches

lever control	کنترل اهرمی
control lever	اهرم کنترل
control lever	اهرم فرمان
manual lever control	کنترل اهرم دستی
lever	لور
lever	اهرم دستک
lever	میله اهرم دسته
lever	میله
lever	شاهین
lever	اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever	دیلم
lever	اهرم
lever	پرچم عقب روی دارحلقه
lever	دستگیره
lever	تبدیل به اهرم کردن
lever	دسته
operating lever	دستگیره عامل کولاس
key lever	سطحکلید
latch lever	ماکو
operating lever	اهرم گرداننده
lever corkscrew	اهرم دربازکن
operating lever	اهرم عامل اهرم کولاس
lever cover	پوششدربازکن
brake lever	سطحترمز
tumbler lever	اهرم واسطه
change lever	اهرم تغییر دهنده
lifting lever	دیلم
locking lever	سطحقفل
pivoted lever	اهرم گردان
operating lever	اهرم عملکرد
lever arm	بازوی اهرم
manceuvring lever	سطحتنظیم
firing lever	چکش ضارب
firing lever	ضارب
firing lever	اهرم چکاننده
adjustable lever	اهرم قابل تنظیم
lever shear	قیچی اهرمی
lever shears	قیچی اهرمی
wedge lever	سطحگوه
fork lever	اهرم دوشاخه
steering lever	اهرم فرمان
release lever	سطحآزادسازی
first class lever	اهرم نوع اول
points lever	اهرم پلاتینی
piston lever	سطحپیستول
pierce lever	سطحسوراخ
firing lever	چخماق دستگیره اتش
lever watch	کارراهرم
interrupter lever	اهرم پلاتین
lever watch	سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
clamp lever	سطحگیره
adjusting lever	اهرم متحرک
clutch lever	سطحکلاج
cocking lever	نوارمسطحکننده
action lever	اهرم حرکتدستگاه
contact lever	اهرم اتصال
twin lever	اهرم دوبل
tire lever	اهرم نصب لاستیک
lever watch	اهرم
thread take-up lever	اهرم بالا-پائینبرندهنخ
lever switch	کلید اهرمی
lever bolt	کشو کلنگی
hand lever	اهرم دستی
lever bridge	پل باز شو
lever bridge	پل بالا رو
lever handle	دستگیره اهرم
lever of the second order	اهرم نوع دوم
lever punch	منگنه اهرمی
lever ratchet	چرخ ضامن دار
lever stater	راه انداز اهرمی
lever watch	شیوه بکار بردن
bucket lever	سطحزبانه
third class lever	اهرم نوع سوم
handbrake lever	اهرم ترمزدستی
damper lever	محوردمبر
gearchange lever	اهرم تعویضدنده
second class lever	اهرم نوع دوم
safety lever	دستگیره ضامن
gear lever	دسته دنده اتومبیل
safety lever	اهرم ضامن
righting lever	اهرم راست کن
gas lever	میله گاز
righting lever	اهرم راست کننده
shifting lever	دسته دنده
shifting lever	اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
blade lever	سطحبرش
feed lever	اهرم دندانهچرخ
starting lever	اهرم راه اندازی
push and pull lever	اهرم دوبل
drop worm lever	اهرم حلزونی سقوطی
lateral-adjustment lever	سطح تنظیم جانبی
disc spacing lever	نمایشمقدارفضا
brake actuating lever	اهرم ترمز
weaving pattern lever	اهرم مجموعهموجدار
throttle hand lever	اهرم دستی گازی
venturi fastening lever	اهرم بستلوله
push and pull lever	اهرم پوش پول
lever kitchen-tap	اهرم شیرآشپزخانه
seat adjuster lever	سطح تنظیم صندلی
hand brake lever	اهرم ترمز دستی
front brake lever	اهرم ترمزجلو
paper release lever	محوررهاکنندهورقه
breechblock operating lever assembly	سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
paper bail release lever	محوررهاکنندهضامنورقه
lower guard retracting lever	سطحانقباضحافظتحتانی
hand brake winding lever	سطحپیچاپیچترمزدستی
front headlock and leg lever in knee	خیمه زدن
hand lever operated grease gun	تلمبه دستی گریس
in the main	بیشتر اصلا
main	بزرگ تمام
main	بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main	بسیار مهم
main	مهم
main	MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main	مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main	مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main	ی تر راهنمایی میکند
main	ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main	نیرومند
main	خط اصلی
main <adj.>	اصلی
in the main	اساسا
in the main	بطور کلی
main	با اهمیت
main	کامل شاه لوله
main	دریا
main	کامل
with might and main	با تمام نیرو با همه توانایی
main	مهم تمام
main	عمده
main	سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main camshaft	میل بادامک اصلی
main storage	حافظه اصلی
main battery	باطری اصلی
main port	refrencestation : syn
main switch	کلید اصلی
main topmast	دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main unit	واحد اصلی
main voltage	ولتاژ اصلی
main winding	سیم پیچی اصلی
main wire	سیم اصلی
main stem	قسمت اصلی کانال
main yard	قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
gas main	شاه لوله گاز
the main army	بخش عمده ارتش
main axis	محور اصلی
main attack	حمله اصلی
main attack	تلاش اصلی نیروها
water main	شاه لوله اب
main attack	تک اصلی
main clause	رجوع شود به clause independent
main clauses	رجوع شود به clause independent
main armament	جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main anode	اند اصلی
main amplifier	تقویت کننده اصلی
main battery	توپ اصلی ناو
main beam	شاه تیر
main beam	شعاع اصلی
gas main	لوله اصلی گاز
main column	ستون اصلی
main coil	بوبین اصلی
main coil	سیم پیچ اصلی
main circuit	مدار اصلی
main carburetor	کاربراتور اصلی
main canal	کانال اصلی
main cable	کابل اصلی
main busbar	شمش اصلی
main building	ساختمان اصلی
main body	عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body	عمده قوا
coup de main	حمله ناگهانی با تمام قوا
main drain	پمپ اصلی خن ناو
main gap	فاصله تخلیه اصلی
main guard	پست نگهبانی اصلی
main guard	نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main mast	دکل اصلی
main members	قطعات اصلی
main memory	حافظه اصلی
main deck	پل اصلی
main deck	عرشه اصلی ناو
main menu	فهرست انتخاب اصلی
main current	اتصال سری
main current	جریان اصلی
main contractor	پیمانکاردست اول
main menu	منوی اصلی
main gap	شکاف اصلی
main frame	کامپیوتر بزرگ
main fire	سیستم تیراندازی اصلی
main drain	زهکش اصلی
main door	در اصلی
main distribution	مقسم اصلی
fire main	لوله اب اتش نشانی
main effort	تلاش اصلی
main effort	تلاش اصلی نیروها
main discharge	تخلیه اصلی
main electrode	الکترود اصلی
main exchange	مرکز اصلی
main office	مرکز اصلی
main exciter	محرک اصلی
main feed	تغذیه اصلی