English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
main exchange مرکز اصلی
Other Matches
main <adj.> اصلی
main عمده
main نیرومند
main خط اصلی
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main ی تر راهنمایی میکند
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main بسیار مهم
in the main بطور کلی
in the main اساسا
in the main بیشتر اصلا
main با اهمیت
main مهم تمام
main مهم
main بزرگ تمام
main دریا
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
main کامل شاه لوله
main کامل
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main program برنامه اصلی
main port port principal
main port refrencestation : syn
main port ,
main port بندر اصلی
main pole قطب اصلی
main pipe لوله اصلی
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main routine روال اصلی
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire سیم اصلی
main winding سیم پیچی اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main gap فاصله تخلیه اصلی
main unit واحد اصلی
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
the main army بخش عمده ارتش
main clause رجوع شود به clause independent
main glider غلتکاصلی
main fan پروانهاصلی
main entrance ورودیاصلی
main engines موتورهایاصلی
main duct لولهاصلیآب
main cleanout تمیزکنندهاصلی
main carriage حاملاصلی
main clauses رجوع شود به clause independent
main switch کلید اصلی
main shaft میل چرخ
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
main sewer لوله اصلی
main sequence رشته اصلی
main sector بخش اصلی
main score نمره اصلی
main sail بادبان اصلی
fire main لوله اب اتش نشانی
main shaft محور اصلی
main signal سیگنال اصلی
main storage حافظه اصلی
main storage انباره اصلی
main stem خط اصلی
main stem راه اصلی جویبار
main stem قسمت اصلی کانال
main stage عرشه اصلی
main stage طبقه اصلی
main spring شاه فنر
collecting main شبکه دریافت
main fire سیستم اصلی اتش
main contractor پیمانکاردست اول
main contractor مقاطعه کار اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main connection اتصال اصلی
main column ستون اصلی
main coil بوبین اصلی
main coil سیم پیچ اصلی
main circuit مدار اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main canal کانال اصلی
main camshaft میل بادامک اصلی
main cable کابل اصلی
main busbar شمش اصلی
main current جریان اصلی
main deck عرشه اصلی ناو
main deck پل اصلی
main field میدان اصلی
main feed تغذیه اصلی
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
main electrode الکترود اصلی
main effort تلاش اصلی نیروها
main effort تلاش اصلی
main drain پمپ اصلی خن ناو
main drain زهکش اصلی
main door در اصلی
main distribution مقسم اصلی
main discharge تخلیه اصلی
main direction جهت اصلی
main building ساختمان اصلی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body عمده قوا
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main mast دکل اصلی
main members قطعات اصلی
main memory حافظه اصلی
main menu فهرست انتخاب اصلی
gas main لوله اصلی گاز
gas main شاه لوله گاز
main menu منوی اصلی
main motor موتور اصلی
main nozzle شیپوره یا نازل اصلی
main oscillator اسیلاتور اصلی
main current اتصال سری
main guard پست نگهبانی اصلی
main gap شکاف اصلی
main fuse فیوز اصلی
main beam شاه تیر
main battery باطری اصلی
main battery توپ اصلی ناو
main axis محور اصلی
main attack حمله اصلی
main attack تلاش اصلی نیروها
main attack تک اصلی
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main anode اند اصلی
main amplifier تقویت کننده اصلی
main fire سیستم تیراندازی اصلی
main frame کامپیوتر بزرگ
main patent ثبت اصلی
collecting main شبکه جمع کننده
rising main جنبشاصلی
main road جاده اصلی
main beam شعاع اصلی
main lines کانال اصلی
main lines نهر مادر
main lines نهر اصلی
main line خط اصلی
main lines خط اصلی
main line کانال اصلی
main line نهر مادر
main road راه اصلی
main roads جاده اصلی
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
main vent منقذاصلی
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
main tube تیوپاصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main roads راه اصلی
main stand تکیهگاهاصلی
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
main section قسمتاصلی
main line نهر اصلی
water main شاه لوله اب
water main لوله هادی اب
main stalk ساقهاصلی
main color رنگ اصلی
main color رنگ زمینه
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main wheel چرخاصلی
main parachute چتراصلی
main mirror آینهاصلی
main leg پایهاصلی
main inlet دهانهاصلی
blast main لوله دم
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
exchange جابه جایی داده بین دو محل
exchange دادن چیزی به جای چیز دیگر
in exchange for درعوض
exchange دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
in exchange for بجای
exchange معاوضه
exchange value ارزش مبادلهای
exchange value ارزش مبادله
first of exchange نسخه اصلی برات
exchange ارز
exchange تبادل ردوبدل ارز
exchange مبادله کردن تعویض
exchange تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange معاوضه کردن
exchange مبادله کردن
exchange تبادل
exchange ارز معاوضه
value in exchange ارزش مبادله
exchange مبادله پول
exchange اسعار
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange صرافخانه
exchange صرافی مبادله کردن
exchange عوض کردن تسعیر یافتن
exchange رد و بدل کننده
exchange صرافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com