English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
main memory حافظه اصلی
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
Other Matches
main ی تر راهنمایی میکند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
in the main بطور کلی
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main خط اصلی
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main بسیار مهم
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
in the main اساسا
main کامل شاه لوله
main بزرگ تمام
main با اهمیت
main دریا
in the main بیشتر اصلا
main کامل
main مهم تمام
main <adj.> اصلی
main عمده
main نیرومند
main مهم
main fuse فیوز اصلی
main frame کامپیوتر بزرگ
main fire سیستم تیراندازی اصلی
main fire سیستم اصلی اتش
main port ,
main feed تغذیه اصلی
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
main exchange مرکز اصلی
main electrode الکترود اصلی
main port port principal
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main gap شکاف اصلی
main gap فاصله تخلیه اصلی
main guard پست نگهبانی اصلی
main port بندر اصلی
main pole قطب اصلی
main pipe لوله اصلی
main patent ثبت اصلی
main oscillator اسیلاتور اصلی
main nozzle شیپوره یا نازل اصلی
main motor موتور اصلی
main menu منوی اصلی
main menu فهرست انتخاب اصلی
main field میدان اصلی
main members قطعات اصلی
main mast دکل اصلی
main port refrencestation : syn
main effort تلاش اصلی نیروها
main column ستون اصلی
main coil بوبین اصلی
main coil سیم پیچ اصلی
main circuit مدار اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main canal کانال اصلی
main camshaft میل بادامک اصلی
main cable کابل اصلی
main busbar شمش اصلی
main building ساختمان اصلی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body عمده قوا
main beam شعاع اصلی
main connection اتصال اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main effort تلاش اصلی
main drain پمپ اصلی خن ناو
main drain زهکش اصلی
main door در اصلی
main distribution مقسم اصلی
main discharge تخلیه اصلی
main direction جهت اصلی
main deck پل اصلی
main deck عرشه اصلی ناو
main current اتصال سری
main current جریان اصلی
main contractor پیمانکاردست اول
main contractor مقاطعه کار اصلی
main beam شاه تیر
main program برنامه اصلی
main stalk ساقهاصلی
main section قسمتاصلی
main parachute چتراصلی
main mirror آینهاصلی
main leg پایهاصلی
main inlet دهانهاصلی
main glider غلتکاصلی
main fan پروانهاصلی
main entrance ورودیاصلی
main engines موتورهایاصلی
main duct لولهاصلیآب
main cleanout تمیزکنندهاصلی
main carriage حاملاصلی
main stand تکیهگاهاصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main tube تیوپاصلی
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color رنگ زمینه
main color رنگ اصلی
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
rising main جنبشاصلی
main wheel چرخاصلی
main vent منقذاصلی
main clauses رجوع شود به clause independent
main clause رجوع شود به clause independent
main spring شاه فنر
main signal سیگنال اصلی
main shaft محور اصلی
main shaft میل چرخ
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
main sewer لوله اصلی
main sequence رشته اصلی
main sector بخش اصلی
main score نمره اصلی
main sail بادبان اصلی
main routine روال اصلی
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main stage طبقه اصلی
main stage عرشه اصلی
main stem قسمت اصلی کانال
the main army بخش عمده ارتش
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire سیم اصلی
main winding سیم پیچی اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main unit واحد اصلی
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch کلید اصلی
main storage حافظه اصلی
main storage انباره اصلی
main stem خط اصلی
main stem راه اصلی جویبار
main line خط اصلی
collecting main شبکه جمع کننده
main road راه اصلی
main roads جاده اصلی
gas main شاه لوله گاز
main lines نهر مادر
water main لوله هادی اب
gas main لوله اصلی گاز
collecting main شبکه دریافت
main road جاده اصلی
main line کانال اصلی
main line نهر مادر
main lines نهر اصلی
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
main line نهر اصلی
main lines کانال اصلی
main lines خط اصلی
main roads راه اصلی
main anode اند اصلی
main attack تلاش اصلی نیروها
main attack تک اصلی
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
blast main لوله دم
main attack حمله اصلی
fire main لوله اب اتش نشانی
main amplifier تقویت کننده اصلی
water main شاه لوله اب
main battery باطری اصلی
main battery توپ اصلی ناو
main axis محور اصلی
immediate memory حافظه فوری
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
in memory of <idiom> به صورت رایگان
memory خاطره
memory یاد
memory حافظه
to the memory of به یادبود
memory یادگار یاد بود
main sequence stars ستارگان رشته اصلی
main circuit vent چرخهاصلیهواکش
micro to main frame پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
main quantum number عدد کوانتومی اصلی
Take me to the main railway station! مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
main supply pipe لولهمنبعاصلی
main landing gear ترمزاصلیفرود
main power cable کابلاصلی
main preview monitor صفحهدوبارهنمایشگراصلی
main transmission shaft محور انتقال اصلی
main junction box جعبهمستقیم
main reflex mirror آینهانعکاساصلی
main return pipe لولهبرگشتاصلی
main supply route راه اصلی تدارکات
main supply route مسیر اصلی اماد
main supply route اماد راه اصلی
main circuit breaker قطبمداراصلی
main royal sail بادبانسلطنتیاصلی
main scope tube مجرایاصلیهدف
main supply line خط تغذیه اصلی
main structure menbers اعضای اصلی ساختمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com