Dictiornary-Farsi | main quantum number | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
main quantum number	عدد کوانتومی اصلی


Other Matches

quantum number	عدد کوانتومی
radial quantum number	عدد کوانتومی شعاعی
principle quantum number	عدد کوانتومی اصلی
intrinsic quantum number	عدد کوانتومی ذاتی
magnetic quantum number	عدد کوانتومی مغناطیسی
equatorial quantum number	عدد کوانتومی استوایی
quantum	اندازه
quantum	بسته دادهای که نامش از سیگنال مقدار گذاری شده باشد
quantum	درجه میزان
quantum	کمیت
quantum	مقدار
quantum	مبلغ
quantum	پله
quantum	ذره
quantum	کوانتوم
quantum of action	مقدار اثر
quantum of action	کوانتوم اثر
quantum electrodynamics	الکترودینامیک کوانتومی [فیزیک]
quantum physics	مکانیک کوانتومی [فیزیک]
quantum meruit	کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
quantum meruit	هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
energy quantum	کوانتوم انرژی
quantum mechanics	مکانیک کوانتومی
light quantum	کوانت نور
light quantum	کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
light quantum	photon
quantum leap	پیشرفتبسیاربزرگ
quantum theory	تئوری کوانتوم
quantum theory	مکانیک کوانتومی [فیزیک]
quantum of energy	مقدارکارمایه
quantum sufficit	چندان که بس باشد
quantum sufficit	بمقدارکافی
quantum statistics	امار کوانتومی
quantum phonomenon	پدیده کوانتومی
quantum optic	اپتیک کوانتومی
quantum state	حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
quantum of action	کوانتوم کنش
quantum of action	ثابت پلانک
quantum of energy	کوانتوم انرژی
quantum theory	نظریه کوانتومی
virtual quantum	کوانتوم مجازی
quantum state	ویژه حالت
time quantum	ذره زمانی
quantum yield	بهره کوانتومی
quantum yield	بازده کوانتایی
quantum valebat	در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
quantum valebat	هر قدر می ارزید
relativistic quantum theory	نظریه کوانتومی نسبیتی
subsidiary quantum level	ترازهای کوانتومی فرعی
allowed quantum state	حالت کوانتومی مجاز
quantum theory of valence	نظریه کوانتومی والانس
quantum libet or placet	بمقداری که لازم است
quantum libet or placet	باندازه لازم
quantum wave equation	معادله کوانتومی موج
in the main	بیشتر اصلا
in the main	اساسا
main	بسیار مهم
with might and main	با تمام نیرو با همه توانایی
in the main	بطور کلی
main	نیرومند
main	مهم
main	با اهمیت
main	دریا
main	کامل
main	مهم تمام
main <adj.>	اصلی
main	عمده
main	بزرگ تمام
main	سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main	کامل شاه لوله
main	خط اصلی
main	بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main	ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main	مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main	مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main	ی تر راهنمایی میکند
main	MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main guard	نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main guard	پست نگهبانی اصلی
main drain	زهکش اصلی
main fire	سیستم تیراندازی اصلی
main door	در اصلی
main distribution	مقسم اصلی
main discharge	تخلیه اصلی
main direction	جهت اصلی
main deck	پل اصلی
main deck	عرشه اصلی ناو
main drain	پمپ اصلی خن ناو
main effort	تلاش اصلی
main effort	تلاش اصلی نیروها
main frame	کامپیوتر بزرگ
main fire	سیستم اصلی اتش
main fuse	فیوز اصلی
main field	میدان اصلی
main gap	شکاف اصلی
main gap	فاصله تخلیه اصلی
main office	مرکز اصلی
main mast	دکل اصلی
main feed	تغذیه اصلی
main exchange	مرکز اصلی
main electrode	الکترود اصلی
main current	اتصال سری
main current	جریان اصلی
main body	عمده قوا
main beam	شعاع اصلی
main beam	شاه تیر
main battery	باطری اصلی
main battery	توپ اصلی ناو
main axis	محور اصلی
main attack	حمله اصلی
main attack	تلاش اصلی نیروها
main attack	تک اصلی
main armament	جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main anode	اند اصلی
main amplifier	تقویت کننده اصلی
main body	عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main building	ساختمان اصلی
main contractor	پیمانکاردست اول
main contractor	مقاطعه کار اصلی
main contact	کنتاکت اصلی
main connection	اتصال اصلی
main column	ستون اصلی
main coil	بوبین اصلی
main coil	سیم پیچ اصلی
main circuit	مدار اصلی
main carburetor	کاربراتور اصلی
main canal	کانال اصلی
main camshaft	میل بادامک اصلی
main cable	کابل اصلی
main busbar	شمش اصلی
main exciter	محرک اصلی
the main army	بخش عمده ارتش
main tube	تیوپاصلی
main vent	منقذاصلی
main wheel	چرخاصلی
main yard	قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire	سیم اصلی
main winding	سیم پیچی اصلی
main voltage	ولتاژ اصلی
main unit	واحد اصلی
main topmast	دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch	کلید اصلی
main storage	حافظه اصلی
main storage	انباره اصلی
main stem	خط اصلی
main transformer	تغییردهندهاصلی
main stand	تکیهگاهاصلی
main stalk	ساقهاصلی
rising main	جنبشاصلی
main clause	رجوع شود به clause independent
main clauses	رجوع شود به clause independent
main carriage	حاملاصلی
main cleanout	تمیزکنندهاصلی
main duct	لولهاصلیآب
main engines	موتورهایاصلی
main entrance	ورودیاصلی
main glider	غلتکاصلی
main inlet	دهانهاصلی
main leg	پایهاصلی
main mirror	آینهاصلی
main parachute	چتراصلی
main section	قسمتاصلی
main stem	راه اصلی جویبار
main stem	قسمت اصلی کانال
main program	برنامه اصلی
main port	port principal
main port	refrencestation : syn
main port	,
main port	بندر اصلی
main pole	قطب اصلی
main pipe	لوله اصلی
main patent	ثبت اصلی
main oscillator	اسیلاتور اصلی
main nozzle	شیپوره یا نازل اصلی
main motor	موتور اصلی
main menu	منوی اصلی
main menu	فهرست انتخاب اصلی
main fan	پروانهاصلی
main radio	اطاق اصلی بی سیم ناو
main stage	عرشه اصلی
main stage	طبقه اصلی
main spring	شاه فنر
main signal	سیگنال اصلی
main shaft	محور اصلی
main shaft	میل چرخ
main sewer	مجرای اصلی فاضلاب
main sewer	لوله اصلی
main sequence	رشته اصلی
main sector	بخش اصلی
main score	نمره اصلی
main sail	بادبان اصلی
main routine	روال اصلی
main regulator	تنظیم کننده محور اصلی
main members	قطعات اصلی
To wonder from the main topic.	از مطلب اصلی دور افتادن
main road	راه اصلی
main line	خط اصلی
main line	کانال اصلی
main line	نهر اصلی
main stripe	[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]