English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
main sewer لوله اصلی
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
Other Matches
sewer گنداب
sewer فاضلاب رو مجرای فاضلاب
sewer گنداب رو
sewer فاضلابرو
sewer گندابرو پارکین
sewer مجاری فاضلاب
sewer مجرای فاضلاب
sewer مجرای فاضلاب ساختن
sewer ماشین دوزندگی گندابراه
sewer اگو بخیه زننده
sewer مجرای فاضل اب
storm sewer لوله فاضلاب اب باران
sewer ventilation تهویه شبکه فاضلاب
sewer tunnel مجری فاضلاب
sewer pipe لوله فاضلاب
separate sewer شبکه مجزا
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main ی تر راهنمایی میکند
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main بسیار مهم
in the main بطور کلی
in the main اساسا
in the main بیشتر اصلا
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
main خط اصلی
main کامل شاه لوله
main نیرومند
main عمده
main دریا
main مهم تمام
main کامل
main <adj.> اصلی
main با اهمیت
main مهم
main بزرگ تمام
main sequence رشته اصلی
main sector بخش اصلی
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main shaft میل چرخ
main shaft محور اصلی
main spring شاه فنر
main stage عرشه اصلی
main stem قسمت اصلی کانال
main stem راه اصلی جویبار
main stem خط اصلی
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch کلید اصلی
main storage انباره اصلی
main storage حافظه اصلی
main stage طبقه اصلی
main score نمره اصلی
main sail بادبان اصلی
main patent ثبت اصلی
main oscillator اسیلاتور اصلی
main nozzle شیپوره یا نازل اصلی
main motor موتور اصلی
main menu منوی اصلی
main menu فهرست انتخاب اصلی
main memory حافظه اصلی
main members قطعات اصلی
main pipe لوله اصلی
main pole قطب اصلی
main routine روال اصلی
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main program برنامه اصلی
main port port principal
main port refrencestation : syn
main port ,
main port بندر اصلی
main mast دکل اصلی
main unit واحد اصلی
rising main جنبشاصلی
main wheel چرخاصلی
main vent منقذاصلی
main tube تیوپاصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main stand تکیهگاهاصلی
main stalk ساقهاصلی
main section قسمتاصلی
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color رنگ زمینه
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
main parachute چتراصلی
main mirror آینهاصلی
main clauses رجوع شود به clause independent
main clause رجوع شود به clause independent
the main army بخش عمده ارتش
main color رنگ اصلی
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire سیم اصلی
main winding سیم پیچی اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main carriage حاملاصلی
main leg پایهاصلی
main inlet دهانهاصلی
main glider غلتکاصلی
main fan پروانهاصلی
main entrance ورودیاصلی
main engines موتورهایاصلی
main duct لولهاصلیآب
main cleanout تمیزکنندهاصلی
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main signal سیگنال اصلی
fire main لوله اب اتش نشانی
main beam شاه تیر
main beam شعاع اصلی
main body عمده قوا
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main building ساختمان اصلی
main busbar شمش اصلی
main cable کابل اصلی
main camshaft میل بادامک اصلی
main canal کانال اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
gas main لوله اصلی گاز
main circuit مدار اصلی
main road جاده اصلی
main lines خط اصلی
main lines کانال اصلی
main lines نهر مادر
main coil سیم پیچ اصلی
main battery باطری اصلی
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
gas main شاه لوله گاز
collecting main شبکه دریافت
collecting main شبکه جمع کننده
blast main لوله دم
main roads راه اصلی
main amplifier تقویت کننده اصلی
main anode اند اصلی
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main attack تک اصلی
main attack تلاش اصلی نیروها
main attack حمله اصلی
main roads جاده اصلی
main axis محور اصلی
main road راه اصلی
main coil بوبین اصلی
main column ستون اصلی
main effort تلاش اصلی نیروها
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
main exchange مرکز اصلی
main electrode الکترود اصلی
main battery توپ اصلی ناو
main effort تلاش اصلی
water main لوله هادی اب
main line نهر اصلی
main feed تغذیه اصلی
main field میدان اصلی
main fire سیستم اصلی اتش
water main شاه لوله اب
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main guard پست نگهبانی اصلی
main gap فاصله تخلیه اصلی
main gap شکاف اصلی
main fuse فیوز اصلی
main frame کامپیوتر بزرگ
main fire سیستم تیراندازی اصلی
main drain پمپ اصلی خن ناو
main drain زهکش اصلی
main lines نهر اصلی
main deck عرشه اصلی ناو
main contractor پیمانکاردست اول
main line کانال اصلی
main current جریان اصلی
main current اتصال سری
main contractor مقاطعه کار اصلی
main deck پل اصلی
main line نهر مادر
main connection اتصال اصلی
main door در اصلی
main distribution مقسم اصلی
main line خط اصلی
main discharge تخلیه اصلی
main direction جهت اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main supply pipe لولهمنبعاصلی
deviate from the main subject از موضوع خارج شدن
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
Take me to the main railway station! مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
the main diagonal of a matrix قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
main scope tube مجرایاصلیهدف
main royal sail بادبانسلطنتیاصلی
main return pipe لولهبرگشتاصلی
main circuit connection اتصال مدار اصلی
main battle tank تانک اصلی
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
micro to main frame پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com