English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
major international road signs عمدهترینعلائمجهانیجاده
Other Matches
major North American road signs عمدهترینعلائمجادهایدرآمریکایشمالی
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
major road راه با حق تقدم
major road راه با حق پیش افت راه با پیش افت
international road transport ترابری بین المللی جاده ای
international road haulage حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
other signs دیگرعلائم
plus signs علامت باضافه
V-signs علامت پیروزی
plus signs علامت چاپ شده یا نوشته شده
plus signs که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus signs علامت بعلاوه
plus signs علامت جمع
signs of the zodiac صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
minus signs علامت منها
minus signs منفی
minus signs علامت چاپ شده یا نوشته شده
earth signs علائمکرهخاکی
minus signs برای تفریق یا مقدار منفی
unlike signs علامتهای متفاوت
informative signs علایم اخباری
indication signs علایم راهنمایی
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
water signs علائمآبی
fire signs علائمآتش
air signs اثراتهوا
hand signs علامتهای با دست
hazard signs علایم خطر
hazard signs علایم امکان تولیدخطر
indication signs علائم راهنمائی
call signs معرف رادیویی
call signs معرف
identification signs علائم تشخیص
hazard signs علائم خطر
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
Follow signs for York. به تابلوهای شهر یورک توجه کنید.
major <adj.> عمده
major <adj.> بنیانی
major <adj.> ضروری
major <adj.> مهم
major <adj.> حیاتی
major <adj.> اصلی
major <adj.> اساسی
t. major سرشیپورچی
major ارشد
major اصلی
major مهم
major رشته اصلی
major سرگرد ارتش
major عمده
major مهاد
major مهم عمده
major یاور
major بزرگ
major کبیر
major طویل ارشد
major بیشتر اعظم
major بزرگتر
major سرگرد
major بالغ
major مهاد متخصص شدن
major اکبر
major motions مهمترینحرکات
etat major ستادارتش
force major قوه قهریه
vis major فورس ماژور
force major فورس ماژور
ursa major خرس برزگ
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
ursa major خرس بزرگ
ursa major هفت اورنگ مهین
major foul خطای عمده
vis major قوه قاهره
major suit دست عالی وپر امتیاز
major planets سیارات بزرگ
major pieces سوارهای سنگین شطرنج
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
major party حزب اکثریت
major command یکان عمده
major cycle بزرگ چرخه
major cycle چرخه بزرگ
major cycle کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
major depression افسردگی عمده
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
major occultation غیبت کبری
major fleet ناوگان عمده دریایی
major premise مقدمه کبری
major product تولیدات عمده
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
ursa major دب اکبر
quart major ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
major term شرط عمده واساسی
major sort مرتب سازی اصلی
trumpet major سر شیپورچی
the major premise کبری
major sort جورسازی عمده
major activity شعبه اصلی
major activity قسمت عمده فعالیت عمده
major assembly قطعه عمده
major assembly قسمت عمده دستگاه
major axis محور کانونی
major epilepsy صرع بزرگ
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo نافر خوان سالار
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major diagonal قطر اصلی [ریاضی]
major corporation شرکت سهامی بزرگ
Plantago major بارهنگ [گیاه شناسی]
major generals امیر تومان تومان اغا
major generals سرلشگر
major generals سرلشکر
major general سرلشکر
major general سرلشگر
major-domo نافر خوان سالار
major-domos نافر خوان سالار
sergeant major گروهبان یکم
teres major ماهیچهحداکثرترس
cqnis major کلب اکبر
major general امیر تومان تومان اغا
drum major طبل بزرگ
drum major فرمانده طبالان
canis major سگ بزرگ
canis major کلب اکبر
sergeant major استوار
brown major براون بزرگتر
international ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international مربوط به کشورهای مختلف
international بین الملل انترناسیونال
international بازیگر بین المللی
international وابسته به روابط بین المللی
international بین المللی
major inner reaping throw عمدهترینپرتابدروایداخلی
major end item اقلام عمده امادی
major sort key یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
one of the two major sects among muslims مذهب اهل تسنن
major end item اقلام عمده
major types of shoes عمدهتریناشکالکفش
major edible crustaceans عمدهترینخرچنگهایخوراکی
column major order بترتیب ستونی
one of the two major sects among muslims سنی
international line خط بین المللی
international law حقوق بین الملل
international migration مهاجرت بین المللی
international liquidity نقدینگی بین المللی
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
international master استاد بین المللی شطرنج
international loans استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
international line خط خارجی
commodore international, ltd. شرکت بین المللی کمودور
international units واحدهای جهانی برق
international union اتحادیه بین المللی
international union اتحادیههای بین المللی
international treaties عهود بین المللی
international trade تجارت بین المللی
international trade تجارت بین الملل
international relations رابطهسیاسیبینکشورها
International politics. سیاست بین الملل
international reserves اندوختههای بین المللی
international reserves ذخائر بین المللی
international practice عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international practice رویه بین المللی
international practice طریقه معمول به بین المللی
system international سیستم بین المللی
socialist international بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
international custom عرف بین المللی
international acts اسناد بین المللی
international acts مستندات بین المللی
international court دادگاه بین المللی
international council شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
international council education in forcomputers
international coulomb کولن جهانی
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
international comity نزاکت بین المللی
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
international classification of Diseases
international call سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
international call مکالمه بین المللی
international equilibrium تعادل بین المللی
international etiquette نزاکت بین المللی
international federation processing forinformation
international economics اقتصاد بین الملل
international federation فدراسیون بین المللی پردازش اطلاعات
international finance مالیه بین الملل
international dualism دوگانگی بین المللی
International Modern [سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
by international standards در معیارهای بین المللی
international meeting مجمع بین المللی
international match مسابقه بین المللی [ورزش]
international investment سرمایه گذاری بین المللی
international exchange مرکز تلفن بین المللی
major sect among shii muslims اثنی عشری
major outer reaping throw عمدهترینپرتابدروایخارجی
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
private international law حقوق بین الملل خصوصی
public international law حقوق بین الملل عمومی
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
International System of Units سامانه متریک
International System of Units دستگاه بین المللی یکاها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com