Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
margin of difference of weight in coins
حد ترخص
margin of difference of weight in coins
حد ترخیص allowance
Other Matches
sale of coins against other coins
بیع صرف
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
coins
اختراع وابداع کردن
coins
سکه
coins
مسکوک
I want to look at old coins.
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
coins
سکه زدن
To mint coins.
سکه زدن
he coins money
گویی پول سکه میزند
These coins are very hard to come by .
این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
to sweat coins
مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
margin
سود ناخالص
margin
میزان سود سهام
margin
حاشیهای
margin
سود ناویژه
margin
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin
زمان یا فضای اضافی
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin
مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin
جنبی
margin
مرز
margin
مابه التفاوت
margin
کناره
margin
حاشیه
margin
کنار
margin
لبه
margin
اندک حاشیه دار کردن
margin
حد
margin
بودجه احتیاطی
margin
تفاوت
leaf margin
مهرهشکلتدافعیچپ
margin control
کنترلاشتباهات
margin release
خروجازاشتباهات
margin productivity
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
margin revenue
سهم درامد از فروش
margin utility
حد مطلوبیت کالا
crenulate margin
لبهکنگرهای
bi margin format
نقشه دو حاشیهای
continental margin
مرزاقلیمی
map margin
کناره نقشه
margin cost
هزینه جنبی
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
margin land
حد نهایی بازده زمین
margin productivity
حد بهره وری تولید
margin product
اضافه محصول
margin utility
مطلوبیت نهایی
to leave a margin
حاشیه گذاشتن
solvency margin
حاشیه عدم اعسار
profit margin
درصد سود از فروش خالص
margin land
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
noise margin
تفاوت خش
profit margin
حاشیه سود
to margin the text of a book
در حاشیه گذاشتن کتاب
double-margin door
دو در با یک زبانه
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
margin efficiency of investment
بازده نهایی سرمایه گذاری
difference
اختلاف
difference
تفاضل
difference
اختلاف دو چیز
I cant see much difference in them.
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
تفاوت
difference
فرق
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
difference excess
مابه التفاوت
difference in easting
اختلاف طول
difference in easting
اختلاف طول جغرافیایی
difference in northing
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
difference of opinions
اختلاف نظر
difference of potential
اختلاف پتانسیل
distinction without a difference
ترجیح بلا مرجحdistillate
difference tone
صورت افتراقی
potential difference
ولتاژ نقوذ یادفیوژن
sensed difference
تفاوت محسوس
phase difference
اختلاف فاز
phase difference
اختلاف فاز جریان الکتریسیته
phase difference
اختلاف مراحل عملیات
potential difference
اختلاف پتانسیل
logical difference
تفاضل منطقی
to split the difference
تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
to split the difference
میانه را گرفتن مصالحه کردن
just noticeable difference
جی ان دی
just noticeable difference
کمترین تفاوت محسوس
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
it makees no difference
فرقی نمیکند
it makees no difference
تفاوتی نمیکند
finite difference
تفاضل متناهی
significant difference
تفاوت معنادار
difference chart
جدول تعیین بر دو سمت توپ
difference chart
جدول تعیین سمت و برد نسبی
That's hardly going to make a difference now, is it !
<idiom>
این الان که دیگه فرقی نمی کنه
[تفاوتی نداره]
!
[اصطلاح روزمره]
make a difference
<idiom>
شرایط را عوض کردن
difference equation
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
split the difference
<idiom>
واریز اختلاف پول
This is only a slight difference.
این فقط یک اختلاف جزیی است
difference equation
معادله تفاضلی
goal difference
تفاضلگلدرفوتبال
set-theoretic difference
تفاضل
[مجموعه]
[ریاضی]
magnetic potential difference
اختلاف پتانسیل مغناطیسی
standard error of difference
خطای معیار تفاوت
electric potential difference
اختلاف پتانسیل الکتریکی
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
Difference of opinion (in taste).
اختلا ف عقیده ( سلیقه )
color difference signal
پیام اختلاف رنگ
contact potential difference
اختلاف پتانسیل مجاورتی
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
A fundamental (slight) difference.
اختلاف اساسی ( جزئی )
the difference between the consecutive terms
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
equally appearing difference
تفاوتهای یکسان نما
It doesnt make any difference to me .
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
weight
وزن
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight
سنگینی
weight
سنگ وزنه
weight
چیزسنگین
weight
بارکردن
weight
میزان
weight
سنگین کردن
self weight
خود وزن
weight
گرانی
weight
فشار
weight
نزن
weight
لنگر
weight
وزن دادن
self weight
ویژه وزن
weight in
وزن کشی
weight
قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
total weight
وزن کل
short weight
وزنه کم
specific weight
وزن مخصوص
specific weight
سنگینی ویژه
specific weight
وزن ویژه
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
statistical weight
وزن اماری
the weight is kilogrammes
وزن
the weight is kilogrammes
ان 5 کیلوگرم است
to carry weight
نفوذ یا اهمیت داشتن
short weight
سنگ کم
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
weight percent
درصد وزنی
weight program
تمرین وزنه برداری
weight ratio
نسبت وزن
weight the sugar
قند را بکشید
weight throw
پرتاب وزنه
weight ton
تن سنگین
weight training
بدن سازی
weight zone
مربع وزن گلوله
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
where is the kilogramme weight ?
سنگ کیلوگرم کجاست
where is the kilogramme weight ?
وزنه ....
throw one's weight around
<idiom>
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
sliding weight
وزنمتحرک
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
weight trainer
آموزندهوزنه
weight of solids
وزن ذرات
weight man
پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
pull one's weight
<idiom>
کارها را تقسیم کردن
unit weight
وزن مخصوص
unit weight
وزن واحد
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
light-weight
سر خالی
carpet weight
وزن فرش
weight and measures
سنگ و اندازه
to lose weight
لاغر شدن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight function
تابع وزنی
weight index
شاخص موزون
weight lifter
وزنه بردار
weight lifting
وزنه برداری
weight trainer
مربیوزنه
heavy weight
سنگین وزن
equivalent weight
وزن هم ارز
equivalent weight
وزن معادل
empty weight
وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
drop weight
وزن سقوطی
design take off weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
cross weight
وزن ناخالص
counter weight
وزنه مقابل
counter weight
پاسنگ
fixed weight
وزن ثابت
formula weight
وزن فرمولی
he is half your weight
وزن او نصف وزن شما است
gross weight
وزن با فرف
gross weight
وزن ناخالص
gross weight
وزن ناویژه
gross weight
وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
gross weight
وزن کل
atomic weight
جرم اتمی
counter weight
وزنه تعادل
certificate of weight
گواهی وزن
weight by volume
وزن حجمی
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com