Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (4 milliseconds)
English
Persian
mark time!
در جا
mark time!
!
Search result with all words
mark time
فرمان در جا
mark time
در جا زدن در جا قدم رو
to mark time
در جا زدن
To kick ones heels. To mark time.
درجا زدن
mark time
<idiom>
با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
mark time
<idiom>
منتظر وقوع چیزی بودن
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
Other Matches
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
mark
نمره گذاری کردن علامت
mark
علامت گذاری
mark
علامت نشانه هدف
mark
اثر
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
پایه
mark
توجه کردن
mark
علامت گذاشتن
mark down
پایین اوردن قیمت
mark down
تنزل قیمت
mark
نشان
mark
ارزه
mark
نمره
mark
نشانه
mark
نشان علامت
mark
داغ
mark
هدف
mark
پایه نقطه
mark
درجه
mark
مرز
mark
حد
mark
علامت
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark
علامت گذاری روی چیزی
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
beside the mark
پرت
beside the mark
خارج ازموضوع
mark
گواهی
mark
مدرک
mark-up
سود توزیع کننده
mark
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark
نشانه کردن حریف
mark
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark
بل گی_ری خوب
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
نشان کردن نشان
mark
مارک
mark
ایه
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
below the mark
پایین تر از میزان مقر ر
mark down
کاهش قیمت
mark down
کاهش قیمتها
mark off
خط کشیدن
mark up
سود توزیع کننده کالا
mark
علامت گذاری کردن
mark of d.
نشان امتیازیا افتخار
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up
افزایش قیمت
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
to mark off
جدا کردن
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
drag mark
محل فشار
end mark
علامت بی پایان
end mark
نشان خاتمه
sea mark
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
end mark
نشان انتها
ear mark
نشان کردن
ear mark
نشان
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
ear mark
داغ گوش
You mark my words .
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
Trade mark.
علامت تجارتی
group mark
نشان گروه
special mark
علامتمخصوص
frequency mark
علامت فرکانس
frequency mark
نشانه فرکانس
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
The would left a mark.
جای زخم باقی ماند
finger mark
با انگشت چرک کردن
finger mark
اثر انگشت
To overstep the mark. To go too far.
از حد معمول گذراندن
file mark
علامت فایل
file mark
نشان پرونده
field mark
نشان میدان
You mark my words.
این خط واینهم نشان
shoulder mark
نشان سردوشی
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
stonemason's mark
علامت سنگتراش
bench mark
نشانه مبنا
stonemason's mark
نشان سنگ کار
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark
شاخص مبداء
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark
رپر
bench mark
انگپایه
bench mark
نشان
tape mark
نشان نوار
bench mark
نشانه
bench mark
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
exclamation mark
علامت تعجب
shoulder mark
درجه سردوشی افسران
shoulder mark
درجه روی دوش
shoulder mark
نشان سردوشی علایم سردوشی
check mark
علامت کنترل
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
center mark
مرکز سوراخ
calibration mark
علامت کالیبراسیون
block mark
نشان کنده
birth mark
ماه گرفتگی
to make one's mark
اسم و رسم به هم زدن
space mark
علامت فاصله گذاری
tide mark
داغ مد
bale mark
مشخصات عدل
mark condition
شرط علامت
mark sense
نشان گذار
mark sensing
نشان دریابی
mark sensing
نشان گذاری
mark sensing
علامت زدن با مداد نرم
mark sensing
نشان یابی
mark sensing
نشان دریایی
piece mark
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
black mark
سابقهی بد
hash mark
علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
to miss a mark
خطا کردن
to miss a mark
نشانی را نزدن
match mark
جفتن و جور کردن قطعات
mark sense
نشان دریاب
mark out a ground
تحدید حدود زمین
mark of mouth
نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
mark condition
وضعیت نشان
trade mark
علامت تجاری
trade mark
علامت بازرگانی
trade mark
علامت تجارتی
upto the mark
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
word mark
نشان کلمه
index mark
علامت شاخص
word mark
علامت کلمه
centre mark
نقطهمرکزی
to mark good
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
press mark
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
interogation mark
نشان پرسش
repeat mark
خال
ripple mark
شیارسطح چوب
hash mark
قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
hash mark
خط شروع مسابقه
hash mark
خط نشان
Deutsche Mark
واحدپول
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hall mark
نشان عیارکه ازطرف
guide mark
نشانهراهنما
lateral mark
علامتکناری
group mark
علامت گروه
pock mark
ابله
plimsoll mark
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
plimsol mark
علایم بارگیری
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to make one's mark
برجسته شدن
mother's mark
خال
to impress a mark on something
چیزیرانشان کردن
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to hit a mark
نشانی را زدن
pencil mark
نشان مدادی
plate mark
نشان عیار
plate mark
انگ
plate mark
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plimsol mark
مارک بارگیری
punctuation mark
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
question mark
علامت سوال
question mark
پرسش نشان
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
question mark
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
accent mark
یکی از علائم تکیه در موسیقی
quotation mark
نشان نقل قول
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
mark-ups
سود توزیع کننده
quotation mark
علامت نقل قول
strawberry mark
لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
optical mark reader
علامت نوری خوان
radar range mark
فاصله یاب راداری
datum sweeping mark
علامت مبنای روبش
East cardinal mark
علامتترتیبیشرطی
West cardinal mark
علامتترتیبیغربی
low water mark
نشان جزر کامل
South cardinal mark
علامتترتیبیجنوبی
flood level mark
داغ سیلاب
safe water mark
علامتآببیخطر
high-water mark
بالاترین داغ اب
isolated danger mark
علامتعایقدارخطر
optical mark reader
نشان خوان نوری
end of file mark
نشان انتهای پرونده
end of tape mark
نشان انتهای نوار
As a mark of respect ( esteem) .
بعلامت احترام
To mark the examination papers .
ورقه های امتحان رانمره دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com