Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
market information
اطلاعات و دادههای بازار
Other Matches
information
داده ها
information
اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information
اتهام
information
تهمت
information
معلومات معیطات
information
نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
Where can I get information?
از کجا می توانم بپرسم؟
asking for information
استعلام
for your information
برای اگاهی شما
information
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information
معلومات
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
information
اطلاع دادن
further information
آگاهی بیشتر
information
اطلاع
information
اخبار
information
خبر
information
اگاهی
information
اطلاعات
information
استخبار خبر رسانی
information
پرسشگاه
information
معلومات اگاهگان
information
سوابق
information
مفروضات اطلاعات
in the market for
<idiom>
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
down-market
رجوع شود به downscale
market
بازار فروش
[اقتصاد]
market
به بازار عرضه کردن
off-market
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
market value
قیمت بازار
outside market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market value
در بازار قیمت بازار
market value
ارزش بازاری
market value
ارزش
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market
مرکزتجارت
market
درمعرض فروش قرار دادن
market
بازار
market
محل داد وستد
market
در بازار دادوستد کردن
market
فروختن
information center
مرکز اطلاعات
information center
مرکز جمع اوری اطلاعات
ministry of information
وزارت اطلاعات
perfect information
اطلاعات کامل
information flow
روانه خبر
public information
اطلاعات عمومی
information explosion
انفجار اطلاعات
public information
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
information bureau
مرکز جمع اوری اطلاعات
Ministry of Information .
وزارت اطلاعات
information counter
جایگاهاطلاعات
information console
کنسولاطلاعاتی
genetic information
اطلاعات وراثتی
wrong information
اطلاعات نادرست
information capacity
فرفیت خبری
troop information
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop information
برنامه اگاه سازی
information approach
روش کسب اطلاعات
information banks
بانکهای اطلاعاتی
information bits
بیتهای اطلاعاتی
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bureau
دفتر اطلاعات
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
redundant information
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
information networks
شبکههای اطلاعاتی
information source
منبع اطلاعات
teachnical information
اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
stationary information
اطلاعات لایتغیر
lay an information against someone
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
information system
سیستم اطلاعاتی
information system
سیستم اطلاعات
inside information
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
input information
اطلاعات ورودی
information test
ازمون معلومات
information theory
نظریه اگاهی
information theory
نظریه خبر
information theory
نظریه اطلاعات
information transmission
انتقال اطلاعات
information unit
واحد اطلاعات
input information
اطلاعات اولیه
information service
خدمات اطلاعات
information service
سرویس اطلاعاتی
information processing
تقویم اخبار
information processing
نتیجه گیری ازاخبار
information processing
پردازش اطلاعات
to dig for information
جویای خبرشدن
to dig for information
خبرجویی کردن
information program
برنامه اگاه سازی
information program
اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers
تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval
بازیابی اطلاعات
information revolution
تحول اطلاعات
information routing
مسیریابی اطلاعاتی
information science
علم اطلاعات
information science
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service
خدمت اطلاعاتی
lay an information against some one
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
information utility
utility computer
flow of information
گردش اطلاعات
information technology
تکنولوژی اطلاعات
a piece of information
یک تکه اطلاع
to fish for information
<idiom>
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
spacial information
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
spatial information
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
oral information
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
information on demand
اطلاعات با تقاضا
pieces of information
چندها تکه اطلاعات
to pump somebody for information
<idiom>
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
leakage of information
نشت اطلاعات
[pieces of]
information
اطلاعات
to gather information
[about; on]
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
information sheet
برگه اطلاعات
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
information office
دفتر اطلاعات
Where is the information desk?
میز اطلاعات کجاست؟
information desk
میز اطلاعات
false information
خبر نادرست
derived information
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
a few scraps of information
یک خرده اطلاعات
[ناکافی]
false information
اطلاعات نادرست
defense information
اطلاعات نظامی
defense information
اطلاعات دفاعی
market share
سهم بازار
oil market
بازار نفت
market review
بررسی بازار
organized market
بازار سازمان یافته
security market
بازار اوراق بهادار
over-the-counter market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
perfect market
بازار کامل
price market
وضع کردن قیمت در انحصار
securities market
بازار اوراق بهادار
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
narrow market
بازار محدود
market structure
ساخت بازار
off-market purchases
خرید در بیرون از بورس
market system
نظام بازار
market structure
بنیان بازار
market trends
روندهای بازار
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market trust
بازار انحصاری
market segmentation
تجزیه بازار
financial market
بازار مالی
market segmentation
تقسیم بازار
market risk
خطر بازار
market survey
بررسی بازار
seller's market
بازار فروشنده
seller's market
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
the market is dull
بازار کساداست
to make a market of
معامله کردن
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
to rig the market
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
To depress the market .
بازار را کساد کردن
carpet market
بازار فرش
wage market
بازار دستمزد
flea market
<idiom>
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
cattle market
محلفروشاحشام
labour market
متقاضیکار
market garden
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
market gardener
باغکار سبزیکار
market gardening
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
the market is dull
بازار راکد است
widening of market
گسترش بازار
sharing the market
تقسیم بازار
soft market
بازار با تقاضای خوب
spot market
بازار نقدی
spot market
بازار معاملات نقدی
to place on the market
فروختن
to put on the market
فروختن
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
to place on the market
درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
به بازار عرضه کردن
to put on the market
به بازار عرضه کردن
On the free market .
دربازار آزاد
market prices
قیمتهای تعیین شده در بازار
market research
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
imperfect market
بازار ناقص
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
home market
بازار داخل کشور
home market
بازار داخلی
gold market
بازار طلا
futures market
بازار خرید و فروش سلف
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
foreign market
بازار خارج
bearish market
بازار رو به افول
falling market
بازار رو به زوال
market research
بازارپژوهی
labor market
بازار کار
market research
بررسی بازار
money market
بازار پول
flea market
سمساری
flea market
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com