English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
mason's line ریسمان کار
Other Matches
mason up ساختن دیوار
mason up بالا اوردن دیوار
mason بنای سنگکار
mason تیغه کشیدن
mason حصار کشیدن
mason سنگتراش
mason بنا
mason بنای سنگ کار
mason خانه ساز عضو فراموشخانه فراماسون
mason باسنگ ساختن بناکردن
mason's board ماله بنایی
mason wasp زنبور غیر اجتماعی لانه زی
mason's scaffold چوب بست بنایی
mason's trowel نقطهعلامتگذاریشده
stone mason سنگ کار
mason's trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
mason jar کوزه دهن گشاد
mason hammer تیشه یا چکش بنایی
mason gambit گامبی میسن در گامبی شاه گامبی کرس
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line spacing فاصله سطور
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
on line مستقیم
on line متصل
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
off line منفصل
on line درون خطی
on line مورداستعمال
on line داخل رده
off line قطع
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line of d. حد فاصل
on line در خط
all along the line درامتدادهمه خط
in line همراستا
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line by line سطر به سطر
the line صف
line out با خط علامت گذاشتن
all along the line در همه جا
mean line خط میان
line up <idiom> به صف کردن
in line شمشیر در وضع حمله
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line of d. مرز
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
down the line ضربه از کنار زمین
down line بار کردن پایین خطی
on the line هواپیمای اماده پرواز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
along line در امتداد خطوط
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
along line در خط
line صفی در خط
line لجام
line دهنه
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line لاین
line محصول
line جاده
line شعبه
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line : خط کشیدن
line خط زدن
line سیم
line جبهه جنگ
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line خط صف
line طناب خط
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line نسب
line اراستن
line بخط کردن
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line طناب سیم
off line برون خطی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line در سمت
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
off line غیر متصل
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line : خط
down the line <idiom> درآینده
line ریسمان
by-line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line رسن
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
lubber's line نشانگر سینه
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
private line خط خصوصی
marline or line طناب کوچک دولا
loop line دوراهی
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
load line خط بار
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
mach line موج ضربهای ضعیف
line width پهنای خط
lyman line خط لیمان
marriage line گواهینامه ازدواج
marriage line عقدنامه سند ازدواج
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خط
line transformer مبدل خط
peaked line خط چین
pipe line خط لوله
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
phantom line خط فرضی
phantom line خط سری
phase line خط مبداء حرکت جنگی
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان
penny a line پست
penny a line ارزان نویس بی مایه
percolation line خط نفوذ
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
median line میانه
phase line خط خیز
neutral line خط بی اثر
new line character دخشه تعویض سطر
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
line tester ازمایش کننده خط
line of scrimmage خط فرضی تجمعی
line of force خط نیرو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com