Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
master console
پیشخوان اصلی
Other Matches
console
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
operator console
پیشانه متصدی
display console
پیشانه نمایشگر
control console
کنسول کنترل
control console
پیشانه کنترل
console table
میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
centre console
میزفرمانمرکزی
console operator
اپراتور کنسول
information console
کنسولاطلاعاتی
organ console
قسمتهایکنسول
producer console
کنسولتولید
score-console
صفحهنمایشامتیاز
sound console
پایه صدا
display console
کنسول نمایش
duplex console
پیشانه مضاعف
To comfort (console) someone.
از کسی دلجویی کردن
operator console
پیشانه اپراتور
console printer
چاپگر کنسول
systems console
پیشانه سیستم ها
systems console
میزفرمان سیستم ها
key-console
[تیر یک طرف بسته شده]
operator console
کنسول اپراتور
console type writer
ماشین تحریر میز فرمان
computer control console
panel control
vacuum system console
کاهشدهندهسیستمخلاء
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
ماهر شدن
master
ارباب صاحب
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
the master
خداوند
the master
در
to be a master of
دارا بودن
master off
استاد شمشیربازی
to be a master of
در اختیار خودداشتن
master of
سرپرست گروه شکار روباه
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master
چیره دست شدن
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
کاپیتان کشتی
master
استادشدن
master
تسلط یافتن بر
master
رام کردن
master
اصلی
master
تسلط یافتن
master
ماهر شدن در چیزی
master
کسب مهارت کردن
master
خوب یادگرفتن
master
ماهرشدن
master
دانشور
master
ارباب استاد
master
کارفرما
master
رئیس
master
مدیر مرشد
master
پیر
master
صاحب
master
چیره دست
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master
قطعه کار اصلی
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
جامع
master
مدل اصلی
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
مخدوم
master
استاد شطرنج
master service
انشعاب اصلی
master slave
ارباب و برده
master station
شاه ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
master station
پست اصلی مخابرات
master stroke
استادی
master stroke
هنر نمایی
master stroke
شاهکار
master tape
شاه نوار
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman
سر کارگر
master sergeant
سرگروهبان
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
master of the time
صاحب الزمان
master of the horse
کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
french master
فرانسه
master slice
شاه قاچ
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master program
شاه برنامه
master race
نژاد برتر
master rod
شاتون اصلی
master routine
شاه روال
master physician
سر پزشک
master workman
استاد کار
ship's master
افسرارشد کشتی
singing master
اموزگار سرایش
whore master
جنده باز
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master
مسئول واگن
wagon master
رئیس قطار
master of ceremonies
رئیس تشریفات
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
master cord
ریسماناصلی
Master of Science
فوقلیسانسMSc-
question-master
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
scout master
در پیشاهنگی :سر رسد
master workman
سرکارگر
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
mint master
رئیس ضرابخانه
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
توافق اولیه
pilot master
سر راهنما
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master
رئیس سیرک
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
master mode
حالت راهبر
iron master
اهن ساز
harbor master
رئیس بندر
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master
اموزگار
drop master
سرپرست پرش
drop master
مدیر پرش
drill master
مشق دهنده
dock master
راهنمای حوض
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master
راهنمای بندر
international master
استاد بین المللی شطرنج
head master
مدیر اموزشگاه
head master
مدیر مدرسه
head master
رئیس
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master
متصدی بندر
harbour master
رئیس بندر
chess master
استاد شطرنج
cargo master
نوعی هواپیمای باری
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
master plan
نقشه مجموعه
master plan
نقشه کلیات
master keys
قاعده کلی شاه کلید
master keys
کلید چندین قفل
master key
قاعده کلی شاه کلید
master key
کلید چندین قفل
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master plans
نقشه کلیات
master plans
نقشه مجموعه
candidate master
نامزد استادی شطرنج
beach master
رئیس بارانداز
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
station master
رئیس ایستگاه
master switches
کلید اصلی
master switch
کلید اصلی
past master
استاد قدیمی
past master
استاد پیشین
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
master mind
عقل کل
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master data
شاه داده
master data
شاه دادهها
master data
دادههای اصلی
master document
مدرک اصلی
master file
شاه پرونده
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
master mode
وضعیت اصلی
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
master mind
فکر بزرگ
master clock
زمان سنج اصلی
master clock
شاه زمان سنج
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master builder
معمارباشی
master builder
بنای مقاطعه کار
master builder
معمار
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
language master
زبان اموز
language master
اموزگار زبان
master carpenter
سرنجار
master carpenter
سردرودگر
Jack of all trades , master of none .
همه کاره وهیچ کاره
Jack of all trades and master of none..
<proverb>
همه کاره هیچ کاره است .
He is a jack of all trades, but master of none.
<idiom>
او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
master slave manipulator
یک شانه
master boot record
رکورد راه اندازی اصلی
master slave system
سیستم ارباب و برده
master control program
برنامه کنترل اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com