English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
master data شاه داده
master data شاه دادهها
master data دادههای اصلی
Search result with all words
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
Other Matches
master استاد شطرنج
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master مدل اصلی
master کاپیتان کشتی
master جامع
master قطعه کار اصلی
master مخدوم
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
the master در
to be a master of دارا بودن
to be a master of در اختیار خودداشتن
master چیره دست شدن
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master of سرپرست گروه شکار روباه
master off استاد شمشیربازی
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
the master خداوند
master چیره دست
master پیر
master مدیر مرشد
master رئیس
master کارفرما
master ارباب استاد
master دانشور
master صاحب
master ماهرشدن
master خوب یادگرفتن
master استادشدن
master کسب مهارت کردن
master ماهر شدن در چیزی
master تسلط یافتن
master اصلی
master رام کردن
master تسلط یافتن بر
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
master rod شاتون اصلی
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
chess master استاد شطرنج
master of the court مدیر دفتر دادگاه
master station ایستگاه اصلی
master race نژاد برتر
master slice شاه قاچ
ring master رئیس سیرک
master station شاه ایستگاه
master document مدرک اصلی
master file شاه پرونده
master routine شاه روال
master file فایل اصلی پرونده اصلی
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach master رئیس بارانداز
master console پیشخوان اصلی
master service انشعاب اصلی
master slave ارباب و برده
singing master اموزگار سرایش
master sergeant سرگروهبان
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
candidate master نامزد استادی شطرنج
ship's master افسرارشد کشتی
cargo master هواپیمای کارگوماستر
cargo master نوعی هواپیمای باری
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
master station پست اصلی مخابرات
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
mint master رئیس ضرابخانه
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master stroke شاهکار
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman سر کارگر
master workman استاد کار
master program شاه برنامه
master's certificate گواهینامه فرماندهی
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master physician سر پزشک
master stroke هنر نمایی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
master mind فکر بزرگ
pilot master سر راهنما
master mind عقل کل
master mode وضعیت اصلی
master mode حالت راهبر
master stroke استادی
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master of the time صاحب الزمان
master tape شاه نوار
dock master راهنمای حوض
master key کلید چندین قفل
master key قاعده کلی شاه کلید
master keys کلید چندین قفل
master keys قاعده کلی شاه کلید
master workman سرکارگر
head master رئیس
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master agreement توافق اولیه
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
international master استاد بین المللی شطرنج
iron master اهن ساز
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
drill master مشق دهنده
drop master مدیر پرش
drop master سرپرست پرش
french master اموزگار
french master فرانسه
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master رئیس بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master راهنمای بندر
harbour master رئیس بندر
harbour master متصدی بندر
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
master of ceremonies رئیس تشریفات
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
language master اموزگار زبان
wagon master مسئول واگن
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
past master استاد پیشین
past master استاد قدیمی
master switch کلید اصلی
master switches کلید اصلی
station master رئیس ایستگاه
master builder معمارباشی
master carpenter سردرودگر
master carpenter سرنجار
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master clock شاه زمان سنج
master clock زمان سنج اصلی
wagon master رئیس قطار
whore master جنده باز
language master زبان اموز
master plan نقشه کلیات
master plan نقشه مجموعه
master plans نقشه کلیات
master plans نقشه مجموعه
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master builder بنای مقاطعه کار
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
Master of Science فوقلیسانسMSc-
master builder معمار
master cord ریسماناصلی
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
master control program برنامه کنترل اصلی
master file maintenance فرایند بروز دراوردن
master file maintenance تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
master gate valve مدخلدریچهاصلی
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
senior master sergeant سرگروهبان
master control program شاه برنامه کنترل
master slave system سیستم ارباب و برده
master slave system سیستم راهبر پیرو
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave manipulator یک شانه
previous master of a liberated slave معتق
master chief petty officer ناو استواریکم
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
master chief petty officer استوار یکم
Chief of protocol. Master of ceremonies. رئیس تشریفات
data مختصات
data سوابق عناصر داده ها
data name نام داده
data داده
data مفروضات
t data دادههای ازمون
known data عناصر معلوم
data دادههای اماری
data اطلاعات
known data عناصر تیرمعلوم
data سوابق دانسته ها
data داده ها
data value مقدار داده
data ارقام
data tablet یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com