English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
master keys کلید چندین قفل
master keys قاعده کلی شاه کلید
Other Matches
A bunch of keys. دسته کلید
function keys کلیدهایانجام وفایف
function keys کلیدهاتابع
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
control keys کلیدهایکنترل
arrow keys کلیدهای جهت
arrow keys حرکت دهد
arrow keys مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
shift keys کلید shift
operation keys کلیدهایعملیات
repeat keys دکمههایتکرار
Help me find my keys. کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys شاه کلید
variation keys کلیدهامختلف
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
cursor movement keys کلیدهای جهت
cursor control keys کلیدهای کنترل مکان نما
pgup/pgdn keys کلیدهای PgUp ,PgDn
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
track search keys کلیدهایجستجویزمان
shooting adjustment keys دکمه
cursor movement keys کلیدهای حرکت مکان نما
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master ماهر شدن
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master off استاد شمشیربازی
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
to be a master of دارا بودن
the master در
the master خداوند
to be a master of در اختیار خودداشتن
master of سرپرست گروه شکار روباه
master چیره دست شدن
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master تسلط یافتن
master رئیس
master ماهرشدن
master ارباب استاد
master کاپیتان کشتی
master چیره دست
master دانشور
master استاد شطرنج
master مدیر مرشد
master پیر
master اصلی
master کسب مهارت کردن
master کارفرما
master رام کردن
master تسلط یافتن بر
master استادشدن
master خوب یادگرفتن
master صاحب
master مخدوم
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master قطعه کار اصلی
master ماهر شدن در چیزی
master جامع
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master ارباب صاحب
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master مدل اصلی
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master stroke شاهکار
master station شاه ایستگاه
master tape شاه نوار
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman سر کارگر
master workman استاد کار
master workman سرکارگر
master's certificate گواهینامه فرماندهی
master stroke هنر نمایی
master stroke استادی
master station پست اصلی مخابرات
master rod شاتون اصلی
master routine شاه روال
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master service انشعاب اصلی
master program شاه برنامه
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master slave ارباب و برده
master physician سر پزشک
master slice شاه قاچ
french master فرانسه
master sergeant سرگروهبان
master station ایستگاه اصلی
master race نژاد برتر
mint master رئیس ضرابخانه
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master key قاعده کلی شاه کلید
master key کلید چندین قفل
Master of Science فوقلیسانسMSc-
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
master agreement توافق اولیه
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master cord ریسماناصلی
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pilot master سر راهنما
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master رئیس سیرک
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
ship's master افسرارشد کشتی
singing master اموزگار سرایش
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master مسئول واگن
wagon master رئیس قطار
whore master جنده باز
master of ceremonies رئیس تشریفات
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master متصدی بندر
harbour master رئیس بندر
harbor master راهنمای بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master رئیس بندر
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master اموزگار
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
head master رئیس
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
language master زبان اموز
language master اموزگار زبان
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
iron master اهن ساز
international master استاد بین المللی شطرنج
head master مدیر اموزشگاه
head master مدیر مدرسه
drop master سرپرست پرش
drop master مدیر پرش
master switches کلید اصلی
master switch کلید اصلی
past master استاد قدیمی
past master استاد پیشین
master plans نقشه مجموعه
master plans نقشه کلیات
master plan نقشه مجموعه
master plan نقشه کلیات
station master رئیس ایستگاه
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
drill master مشق دهنده
dock master راهنمای حوض
master of the court مدیر دفتر دادگاه
chess master استاد شطرنج
cargo master نوعی هواپیمای باری
cargo master هواپیمای کارگوماستر
candidate master نامزد استادی شطرنج
beach master رئیس بارانداز
master builder معمار
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master data شاه دادهها
master document مدرک اصلی
master file شاه پرونده
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master data دادههای اصلی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master of the time صاحب الزمان
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master mind فکر بزرگ
master mind عقل کل
master mode وضعیت اصلی
master mode حالت راهبر
master data شاه داده
master carpenter سرنجار
master clock شاه زمان سنج
master clock زمان سنج اصلی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console پیشخوان اصلی
master carpenter سردرودگر
master builder بنای مقاطعه کار
master builder معمارباشی
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
senior master sergeant سرگروهبان
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
master control program برنامه کنترل اصلی
master slave system سیستم راهبر پیرو
master gate valve مدخلدریچهاصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com