English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
master of the time صاحب الزمان
Other Matches
master تسلط یافتن بر
master اصلی
master تسلط یافتن
master ماهر شدن در چیزی
master کسب مهارت کردن
master کاپیتان کشتی
to be a master of دارا بودن
to be a master of در اختیار خودداشتن
master استادشدن
master خوب یادگرفتن
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master دانشور
master چیره دست
master ارباب استاد
master of سرپرست گروه شکار روباه
master کارفرما
master off استاد شمشیربازی
master رئیس
master مدیر مرشد
master پیر
master صاحب
master ماهرشدن
master استاد شطرنج
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master چیره دست شدن
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master رام کردن
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master مدل اصلی
master مخدوم
master قطعه کار اصلی
master جامع
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
the master خداوند
the master در
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master key قاعده کلی شاه کلید
master clock زمان سنج اصلی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console پیشخوان اصلی
master agreement توافق اولیه
master data شاه داده
master cord ریسماناصلی
past master استاد قدیمی
master clock شاه زمان سنج
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
station master رئیس ایستگاه
wagon master مسئول واگن
dock master راهنمای حوض
drill master مشق دهنده
drop master مدیر پرش
drop master سرپرست پرش
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
french master اموزگار
french master فرانسه
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master رئیس بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
wagon master رئیس قطار
whore master جنده باز
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
beach master رئیس بارانداز
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
candidate master نامزد استادی شطرنج
Master of Science فوقلیسانسMSc-
cargo master هواپیمای کارگوماستر
cargo master نوعی هواپیمای باری
chess master استاد شطرنج
master of the court مدیر دفتر دادگاه
harbor master راهنمای بندر
harbour master رئیس بندر
harbour master متصدی بندر
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
master plan نقشه کلیات
language master اموزگار زبان
language master زبان اموز
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master builder معمار
master builder بنای مقاطعه کار
master builder معمارباشی
master carpenter سردرودگر
master plans نقشه کلیات
master plans نقشه مجموعه
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
master switches کلید اصلی
master switch کلید اصلی
head master رئیس
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
past master استاد پیشین
master station پست اصلی مخابرات
international master استاد بین المللی شطرنج
iron master اهن ساز
master carpenter سرنجار
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
master workman استاد کار
master workman سر کارگر
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master tape شاه نوار
master stroke شاهکار
master stroke هنر نمایی
master stroke استادی
master station ایستگاه اصلی
master station شاه ایستگاه
master slice شاه قاچ
master slave ارباب و برده
master service انشعاب اصلی
master sergeant سرگروهبان
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master's certificate گواهینامه فرماندهی
mint master رئیس ضرابخانه
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
ring master رئیس سیرک
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
master of ceremonies رئیس تشریفات
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
ship's master افسرارشد کشتی
singing master اموزگار سرایش
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
pilot master سر راهنما
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master routine شاه روال
master workman سرکارگر
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master file شاه پرونده
master document مدرک اصلی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master data دادههای اصلی
master data شاه دادهها
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master key کلید چندین قفل
master keys کلید چندین قفل
master keys قاعده کلی شاه کلید
master plan نقشه مجموعه
master mind فکر بزرگ
master mind عقل کل
master rod شاتون اصلی
master race نژاد برتر
master program شاه برنامه
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master physician سر پزشک
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master mode وضعیت اصلی
master mode حالت راهبر
master control program برنامه کنترل اصلی
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
senior master sergeant سرگروهبان
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master file maintenance تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master control program شاه برنامه کنترل
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave system سیستم راهبر پیرو
master slave system سیستم ارباب و برده
master file maintenance فرایند بروز دراوردن
master slave manipulator یک شانه
master gate valve مدخلدریچهاصلی
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
Chief of protocol. Master of ceremonies. رئیس تشریفات
master chief petty officer ناو استواریکم
previous master of a liberated slave معتق
master chief petty officer استوار یکم
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
from this time forth زین سپس
from this time forth ازاین پس
to d. a way one's time وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
from this time forth ازاین ببعد
Once upon a time . یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
for the time being عجالت
mean time زمان متوسط
mean time ساعت متوسط
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d هوشیاربودن
from time to time گاه گاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com