Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
master physician
سر پزشک
Other Matches
physician
پزشک
physician
دکتر داروساز
physician
دکتر
physician
طبیب
He is the best physician as physicians go.
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
physician in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
he is a physician byprofession
پیشه او پزشکی است
ENT physician
دکتر گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
physician in attendance
پزشک معالج
house physician
پزشک مقیم
physician in ordinary
پزشک رسمی یا همیشگی
he is a physician byprofession
حرفه او طبابت است
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are !
مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
to be a master of
در اختیار خودداشتن
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master off
استاد شمشیربازی
the master
خداوند
the master
در
to be a master of
دارا بودن
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master
جامع
master
دانشور
master
ماهر شدن
master
ارباب صاحب
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master of
سرپرست گروه شکار روباه
master
اصلی
master
رام کردن
master
تسلط یافتن بر
master
ارباب استاد
master
استادشدن
master
خوب یادگرفتن
master
ماهرشدن
master
صاحب
master
پیر
master
مدیر مرشد
master
رئیس
master
کارفرما
master
چیره دست شدن
master
چیره دست
master
تسلط یافتن
master
ماهر شدن در چیزی
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
مدل اصلی
master
قطعه کار اصلی
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
مخدوم
master
استاد شطرنج
master
کسب مهارت کردن
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
کاپیتان کشتی
master station
ایستگاه اصلی
master mode
وضعیت اصلی
master station
شاه ایستگاه
master mode
حالت راهبر
master station
پست اصلی مخابرات
master stroke
استادی
master stroke
هنر نمایی
master stroke
شاهکار
master tape
شاه نوار
master mind
عقل کل
master of the horse
کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master slice
شاه قاچ
master slave
ارباب و برده
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master program
شاه برنامه
master race
نژاد برتر
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
master rod
شاتون اصلی
master routine
شاه روال
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
master sergeant
سرگروهبان
master service
انشعاب اصلی
master of the time
صاحب الزمان
master workman
سر کارگر
master workman
استاد کار
wagon master
مسئول واگن
wagon master
رئیس قطار
whore master
جنده باز
master cord
ریسماناصلی
Master of Science
فوقلیسانسMSc-
question-master
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
master agreement
توافق اولیه
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
singing master
اموزگار سرایش
master workman
سرکارگر
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
mint master
رئیس ضرابخانه
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
pilot master
سر راهنما
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master
رئیس سیرک
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master
در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
ship's master
افسرارشد کشتی
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master mind
فکر بزرگ
international master
استاد بین المللی شطرنج
french master
فرانسه
french master
اموزگار
drop master
سرپرست پرش
drop master
مدیر پرش
drill master
مشق دهنده
dock master
راهنمای حوض
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
chess master
استاد شطرنج
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master
رئیس بندر
head master
مدیر اموزشگاه
head master
مدیر مدرسه
head master
رئیس
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master
متصدی بندر
harbour master
رئیس بندر
harbor master
راهنمای بندر
cargo master
نوعی هواپیمای باری
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
candidate master
نامزد استادی شطرنج
master plan
نقشه کلیات
master keys
قاعده کلی شاه کلید
master keys
کلید چندین قفل
master key
قاعده کلی شاه کلید
master key
کلید چندین قفل
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master plan
نقشه مجموعه
master plans
نقشه کلیات
beach master
رئیس بارانداز
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
station master
رئیس ایستگاه
master switches
کلید اصلی
master switch
کلید اصلی
past master
استاد قدیمی
past master
استاد پیشین
master plans
نقشه مجموعه
master of ceremonies
رئیس تشریفات
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master clock
شاه زمان سنج
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
master clock
زمان سنج اصلی
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console
پیشخوان اصلی
master data
شاه داده
master data
شاه دادهها
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
master data
دادههای اصلی
master document
مدرک اصلی
master file
شاه پرونده
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master builder
بنای مقاطعه کار
master builder
معمار
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master builder
معمارباشی
language master
زبان اموز
master carpenter
سردرودگر
master carpenter
سرنجار
iron master
اهن ساز
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
language master
اموزگار زبان
He is a jack of all trades, but master of none.
<idiom>
او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master file maintenance
تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master file maintenance
فرایند بروز دراوردن
master gate valve
مدخلدریچهاصلی
Jack of all trades and master of none..
<proverb>
همه کاره هیچ کاره است .
senior master sergeant
سرگروهبان
master slave manipulator
یک شانه
master slave system
سیستم راهبر پیرو
master slave system
سیستم ارباب و برده
master boot record
رکورد راه اندازی اصلی
master slave manipulator
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
Jack of all trades , master of none .
همه کاره وهیچ کاره
master control program
شاه برنامه کنترل
master control program
برنامه کنترل اصلی
master chief petty officer
استوار یکم
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
previous master of a liberated slave
معتق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com