English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
master stroke استادی
master stroke هنر نمایی
master stroke شاهکار
Other Matches
on the stroke بموقع
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke راندن کمتر از فرفیت
stroke ضربه با کنترل
stroke فشار با پا
stroke ضربه باکنترل
stroke یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroke ضربه زدن
stroke ضربه [ماشین تحریر]
down stroke ضربه رو به پایین
to stroke any one down کسیراازقهریاغضب درپایین اوردن
to stroke any one down خشم کسیرافرونشاندن
on the stroke سر وقت
stroke ضربه مهارشده
stroke کورس
stroke لطمه
stroke ضرب حرکت
stroke تکان
stroke ضربه
stroke لمس کردن دست کشیدن روی
stroke نوازش کردن
stroke 1-ضخامت
stroke زدن
stroke سرکش گذاردن
stroke مرحله
stroke ضربت
stroke زمان
stroke کوبه
stroke ضربه خفیف
stroke سکته
four stroke engin موتور چهارزمانه
four stroke cycle دوره چهار زمانه
four stroke cycle سیکل چهار زمانه
four stroke engine موتور چهار زمانه
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
induction stroke مرحله تنفس
induction stroke مرحله مکش
compression stroke ضربه تراکم
intake stroke مرحله مکش
butt stroke سخمه ته قنداق
key stroke ضربه زدن به کلید
intake stroke مرحله تنفس
downward stroke ضربه رو به پایین
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cutting stroke امتداد برش
backhand stroke ضربت چوگان از پشت سر
back stroke ضربه برگشت پیستون
cutting stroke ضربه برش
exhaust stroke مرحله اگزوز
exhaust stroke مرحله تخلیه
heat-stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat-stroke گرمازدگی
heat stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat stroke گرمازدگی
exhaust stroke ضربه خروجی
butt stroke ضربه با ته قنداق
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
trudgen stroke شنای کرال
trudgen stroke دست کرال و پای قیچی
two stroke engine موتور دو زمانه
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
butterfly stroke شنایپروانهبرگشت
crawl stroke مراحلکلار
stroke judge حرکتتوام بادستوپایحرفهای
stroke [guitar] زدن [گیتار] [موسیقی]
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
under arm stroke ضربه پایین دست
power stroke مرحله قدرت
pump stroke حرکت پمپ
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
piston stroke ضربه پیستون
overhead stroke ضربه از بالای سر
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
pump stroke ضربه پمپ
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
8 oclock sharp . On the stroke of 8. بلیط دوسره
8 oclock sharp . On the stroke of 8. سر ساعت هشت
gallery hit or stroke ضربه یاضربت نمایان
single stroke bell زنگ تک ضربه
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
the master در
to be a master of دارا بودن
master off استاد شمشیربازی
master of سرپرست گروه شکار روباه
to be a master of در اختیار خودداشتن
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master چیره دست شدن
the master خداوند
master اصلی
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master رام کردن
master تسلط یافتن بر
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master استادشدن
master خوب یادگرفتن
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master ماهرشدن
master تسلط یافتن
master ماهر شدن در چیزی
master قطعه کار اصلی
master مخدوم
master جامع
master مدل اصلی
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master استاد شطرنج
master کاپیتان کشتی
master کارفرما
master کسب مهارت کردن
master صاحب
master پیر
master ارباب استاد
master چیره دست
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master دانشور
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مدیر مرشد
master ارباب صاحب
master رئیس
master ماهر شدن
master slave ارباب و برده
pilot master سر راهنما
master service انشعاب اصلی
master sergeant سرگروهبان
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master slice شاه قاچ
master station ایستگاه اصلی
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master station شاه ایستگاه
master workman استاد کار
master tape شاه نوار
master's certificate گواهینامه فرماندهی
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master routine شاه روال
master keys قاعده کلی شاه کلید
master workman سر کارگر
master station پست اصلی مخابرات
master workman سرکارگر
mint master رئیس ضرابخانه
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
master keys کلید چندین قفل
master key قاعده کلی شاه کلید
master key کلید چندین قفل
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master agreement توافق اولیه
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
Master of Science فوقلیسانسMSc-
ring master رئیس سیرک
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
ship's master افسرارشد کشتی
singing master اموزگار سرایش
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master مسئول واگن
wagon master رئیس قطار
whore master جنده باز
master cord ریسماناصلی
master carpenter سردرودگر
head master مدیر اموزشگاه
head master مدیر مدرسه
head master رئیس
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master متصدی بندر
harbour master رئیس بندر
harbor master راهنمای بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
master of ceremonies رئیس تشریفات
international master استاد بین المللی شطرنج
master builder معمارباشی
master builder بنای مقاطعه کار
master builder معمار
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
language master زبان اموز
language master اموزگار زبان
iron master اهن ساز
harbor master رئیس بندر
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master فرانسه
master switches کلید اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com