Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (5 milliseconds)
English
Persian
masters of ceremonies
رئیس تشریفات
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
Other Matches
ceremonies
مراسم نظامی
ceremonies
مراسم
ceremonies
جشن
ceremonies
تشریفات
ceremonies
ایین
master of ceremonies
رئیس تشریفات
nuptial ceremonies
ایین عروسی
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
On the occasion of the graduation ceremonies .
به منا سبت جشن فارغ التحصیلی
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
masters
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
masters
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
masters
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
masters
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
masters
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
old masters
نقاشی هر یک از این هنرمندان
old masters
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
masters
ماهر شدن
masters
ارباب صاحب
masters
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
masters
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
masters
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
masters
مدل اصلی
masters
رام کردن
masters
تسلط یافتن بر
masters
استادشدن
masters
خوب یادگرفتن
masters
ماهرشدن
masters
صاحب
masters
پیر
masters
مدیر مرشد
masters
رئیس
masters
کارفرما
masters
ارباب استاد
masters
چیره دست
masters
دانشور
masters
اصلی
masters
تسلط یافتن
masters
جامع
masters
قطعه کار اصلی
masters
مخدوم
masters
استاد شطرنج
masters
کاپیتان کشتی
masters
ماهر شدن در چیزی
masters
کسب مهارت کردن
masters and misses
جوانان
past masters
استاد قدیمی
past masters
استاد پیشین
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
No man can serve two masters.
<proverb>
با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com