English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (10 milliseconds)
English Persian
mastic tree درخت بنه
mastic tree درخت چاتلنغوش
Other Matches
mastic کندر رومی
mastic مصطکی
mastic نوعی بتونه یاچسب
mastic نوعی درزبند
mastic بطانه یا چسب قیری
mastic ملاط قیری
mastic asphalt ماستیک قیر
tar mastic ملاط قیری
mastic shrub درخت چاتلنغوش
mastic shrub درخت بنه
mastic blocks اجر قیری بزرگ
mastic blocks بلوک قیری
mastic asphalt اسفالت قیری
asphalt mastic ماستیک قیری
floating mastic ملاط قیری
sand mastic ماستیک ماسهای
mastic asphalt floor کف اسفالت قیری
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
tree بدرخت پناه بردن
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree درخت
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree شجر
tree قالب کفش چوبه دار
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree درتنگنا قرا ردادن
tree بشکل درخت شدن
the f. of a tree برگهای درخت
tree فرمان TREE
before the tree جلو درخت
tree شاخسار
tree مین میکند
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree farm خزانه درخت
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree diagram نمودار درخت
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
the pith of a tree مغز درخت
to shin up a tree از درختی بالارفتن
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
threaded tree درخت پیچ دار
the root of a tree ریشه درخت
summer tree تیرسردر
summer tree حمال
sorrel tree ترشک درختی
sorrel tree درخت ترشک
spanning tree درخت پوشا
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
spindle tree اونموس
strawberry tree توت فرنگی درختی
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree شاه تیر
saddle tree قلتاق
shoe tree قالب کفش
smoke tree بوته سماق
tree house خانه بالای درخت
oak tree درخت بلوط
Deciduous tree درخت برگریز
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
lemon tree درخت لیمو
the foot of the tree پای درخت
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
to prune a tree درختی را آراستن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
pulm tree درخت نارگیل
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
walnut tree درخت گردو
date tree درخت خرما
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
tree traversal تقاطع درختی
tree surgery تشریح علمی درخت
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree structure ساختاردرختی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساخت درختی
tree sort مرتب کردن درختی
tree planting درختکاری
tree of heaven درخت عرعر
unordered tree درخت نامرتب
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
tree-lined درختکارینشده
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree pruner درختآرا
tree frog قورباغهدرختی
ornamental tree درختتزئینی
gum tree درخت صمغ
tree network شبکه درختی
roof tree کش دیرک افقی چادر
plane tree درخت چنار
cherry tree درخت گیلاس
chocolate tree درخت کاکائو
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree چوب لباسی
clothes tree چنگک لباس
coffee tree درخت قهوه
cornel tree درخت زغال اخته
cross tree رابط عرضی دکلها
crown tree شمع
ebony tree خرماندو
decision tree مسیر تصمیم گیری
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree درخت تصمیم
dragon tree درخت خون سیاووشان
fig tree درخت انجیر
fir tree درخت صنوبر
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
chaste tree فلفل بری
chaste tree دل اشوب
box tree درخت شمشاد
family tree شجره
family tree نسب نامه
family tree شجره نامه
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
agriot tree چوب چپق
almond tree درخت بادام
apple tree درخت سیب
axle tree میله میان دو چرخ
china tree شالسنجان
china tree زیتون تلخ
balsam tree درخت بلسان
barren tree درخت بی میوه
bean tree درخت خرنوب
binary tree درخت دودویی
binary tree درخت دودوئی
boot tree قالب چکمه یا پوتین
gallows tree چوبه دار
gender tree شجره نامه
roof tree کش بالای شیروانی
locus tree درخت اقاقیا
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
locus tree درخت خرنوب
locust tree درخت اقاقیا
margosa tree زیتون
margosa tree تلخ
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
pear tree درخت گلابی
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
mulberry tree درخت توت
ordered tree درخت مرتب شده
parse tree درخت تجزیه
peach tree درخت هلو
planer tree درخت ازاد
plum tree درخت الو
plum tree درخت گوجه
ridge tree کش بالای شیروانی
judas tree درخت ارغوان
in the green tree خوشبخت
in the green tree سرسبز
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
hat tree کلاه اویز
in the green tree بخت سبز
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
genealogical tree نسب نامه
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
genealogical tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
snow ball tree گل بدماغ
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
to chop dowm a tree درختی را انداختن
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
wild oriental a tree ارژن
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
Tilia [lime tree] درخت نمدار [زیرفون]
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
house tree person test ازمون خانه- درخت- ادم
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com