Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	راندمان بیشینه
Other Matches
efficiency	بهره
efficiency	اثر بخشی
efficiency	درجه تاثیر
efficiency	قابلیت کاردانی
efficiency	کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency	لیاقت
efficiency	خوب کار کردن
efficiency	بازده سودمندی
efficiency	ضریب انتفاع
efficiency	بازده
efficiency	کارامدی
overall efficiency	راندمان کلی
overall efficiency	بازده کلی
efficiency	کفایت
efficiency	عرضه
efficiency	میزان لیاقت تولید
efficiency	کارایی
efficiency	فعالیت مفید بازده
efficiency	بهره وری
efficiency	راندمان
efficiency unit	واحد کارایی
efficiency point	حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
efficiency of rectification	بازده یکسوکنندگی
economic efficiency	کارائی اقتصادی
high efficiency	راندمان بالا
conversion efficiency	بازده تبدیل
component efficiency	میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
commercial efficiency	بازده صنعتی
combustion efficiency	بازده احتراق
combustion efficiency	راندمان احتراق
efficiency variance	تباین کارایی
efficiency variance	اختلاف بازدهی
emission efficiency	بازده کاتد
luminous efficiency	راندمان روشنایی
luminous efficiency	ضریب روشنایی
internal efficiency	راندمان داخلی
injection efficiency	بازده تزریق
ideal efficiency	راندمان ایده ال
ideal efficiency	بازده ایده ال
high efficiency	ضریب بهره بالا
generator efficiency	بازده مولد
energy efficiency	بازده انرژی لومینسانس
increase of efficiency	افزایش راندمان
combat efficiency	کارایی رزمی
ballistic efficiency	کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
transformer efficiency	بازده مبدل
mechanical efficiency	کارایی مکانیکی
motor efficiency	بازده موتور
nozzle efficiency	راندمان نازل
nozzle efficiency	کارایی نازل
predictive efficiency	کارایی پیش بینی
tax efficiency	کارائی مالیاتی
production efficiency	کارائی تولید
rectifier efficiency	بازده یکسوکننده
radiation efficiency	راندمان تابش
transformer efficiency	راندمان ترانسفورماتور
mechanical efficiency	بازده مکانیکی
mechanical efficiency	راندمان مکانیکی
average efficiency	بازده متوسط
total efficiency	راندمان کل
thermal efficiency	راندمان حرارتی
volumetric efficiency	بازده حجمی
absolute efficiency	کارائی مطلق
teacher efficiency	کارامدی معلم
production efficiency	کارائی در تولید
lamp bulb efficiency	بازده لامپ
energy conversion efficiency	راندمان تبدیل انرژی
marginal efficiency of capital	کارائی نهائی سرمایه
marginal efficiency of investment	کارائی نهائی سرمایه گذاری
margine efficiency of capital	بازده نهایی سرمایه
annual efficiency index	شاخص کارایی سالانه خدمتی
equity versus efficiency	برابری در مقابل کارائی
margin efficiency of investment	بازده نهایی سرمایه گذاری
margine efficiency of capital	نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
low level injection efficiency	ضریب بهره تزریق در سطح پایین
crystal frequency changer efficiency	بازده بلور تغییر دهنده بسامد
decreasing marginal efficiency of capita	کارائی نهائی نزولی سرمایه
marginal efficiency of investment schedu	نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان
maximum value	جریان بیشینه
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	ماکزیمم
maximum	بیشین
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	حداکثر
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum value	مقدار حداکثر
maximum	بیشترین
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
ampere hour efficiency of storage batter	بازده باتری انبارهای
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum slope	بیشترین شیب
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum load	بار حداکثر
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
global maximum	حداکثر مطلق
maximum demand	بار حداکثر
maximum demand	بار پیک
maximum demand	پیک بار
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum current	جریان حداکثر
maximum current	جریان پیک
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum density	حداکثر تراکم
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum water level	بیشینه تراز
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com