Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
Other Matches
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
permissible	روا
permissible	مباح
permissible	جایز
permissible	مجاز
permissible	رخصت دادنی
permissible velocity	تندی مجاز
permissible dosage	دوز مجاز
permissible velocity	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
permissible velocity	سرعت مجاز
permissible stress	خستگی قابل قبول
permissible load	بار مجاز
permissible dosage	میزان داروی مجاز
permissible deviation	تفاوت مجاز
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بیشترین
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	ماکزیمم
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	حداکثر
maximum	بیشین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بیشینه
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum profit	حداکثر سود
maximum price	حداکثر بها
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum slope	بیشترین شیب
maximum slope	حداکثر شیب
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
intensity maximum	حداکثر شدت
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum flood	سیل بیشینه
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum current	جریان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum demand	بار پیک
maximum density	حداکثر تراکم
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum work	کار حداکثر
maximum demand	پیک بار
global maximum	حداکثر مطلق
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum water level	بیشینه تراز
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
y voltage	ولتاژ ستاره
voltage	وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
useful voltage	ولتاژ موثر
voltage	ولتاژ تانسیون
voltage	خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltage	نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت
voltage	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage	ولتاژ
voltage	فشار الکتریکی
voltage variation	تغییر ولتاژها
voltage regulator	رگولاتور ولتاژ
voltage regulator	تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
voltage vector	بردار ولتاژ
voltage regulator	نافم ولتاژ
voltage ratio	نسبت ولتاژ
voltage regulator	تنظیم کننده اختلاف سطح
voltage regulation	تنظیم ولتاژ
line voltage	ولتاژ خط
zener voltage	ولتاژ زنر
voltage decrease	کاهشدهندهولتاژ
voltage triangle	مثلث ولتاژها
voltage regulator	تنظیم کننده ولتاژ
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
voltage transformer	ترانسفورماتور ولتاژ
voltage stability	ثبات فشار الکتریکی
voltage stability	ثبات ولتاژ
terminal voltage	ولتاژ قطبی
voltage swing	نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
voltage source	منبع الکتریسیته
voltage source	منبع فشار الکتریکی
voltage relay	رله ولتاژ
voltage saturation	اشباع اند
voltage saturation	اشباع ولتاژی
voltage transformer	مبدل ولت
voltage to neutral	ولتاژ اتصال ستارهای
voltage source	منبع ولتاژ
voltage source	منبع قدرت
voltage to ground	ولتاژ زمین
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
voltage coil	سیم پیچ ولتاژ
voltage compensation	تعادل ولتاژ
series voltage	ولتاژ سری
signal voltage	ولتاژ ورودی
signal voltage	ولتاژ دریافتی
signal voltage	ولتاژ سیگنال
spark voltage	ولتاژ جرقه
star voltage	ولتاژ ستاره
sticking voltage	ولتاژ وقفه
voltage control	کنترل ولتاژ
re striking voltage	ولتاژ بازگیری جرقه
voltage division	تقسیم یا پخش ولتاژ
voltage divider	مقسم ولتاژ
voltage curve	منحنی ولتاژ
voltage gradient	شیب پتانسیل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com