Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 169 (8 milliseconds)
English	Persian
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
Other Matches
detection	اکتشاف
detection	تفتیش
detection	بازیابی بازرسی
detection	یافت
detection	کشف
detection	ردیابی
detection	اشکار سازی
detection	عمل تشخیص چیزی
detection	نمایان سازی
detection	اشکارسازی
collision detection	پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
radio detection	در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
surface detection	اکتشاف سطحی
collision detection	تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection	تشخیص تصادم
detection limit	حد اشکارسازی
probability of detection	احتمال اکتشاف
radio detection	اکتشاف رادیویی
probability of detection	احتمال کشف
grid detection	اشکارسازی شبکه
surface detection	راداراکتشافی سطحی
fault detection	عیب یابی
error detection	خطا یابی
edge detection	اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
detection range	قدرت اکتشافی
detection range	برد اکتشافی
signal detection	علامت یابی
square law detection	یکسوکنندگی مربعی
fire detection system	سیستم اشکارساز حریق
detection of seismic waves	ردیابامواجمرتعش
target detection radar	رادارحمایتکنندههدف
metal detection device	دستگاه فلزیاب
grid current detection	یکسوسازی شبکه اشکارسازی جریان شبکه
characteristic detection width	عرض منطقه اکتشافی کشتی مین جمع کن
anode band detection	یکسوسازی اندی
comouflage detection photography	نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
magnetic anomaly detection gear	دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
maximum	حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum	بیشین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بیشترین
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	ماکزیمم
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum value	مقدار حداکثر
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum load	بار حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum profit	حداکثر سود
maximum price	حداکثر بها
maximum price	بیشینه بها
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum slope	بیشترین شیب
maximum slope	حداکثر شیب
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum demand	بار حداکثر
maximum demand	بار پیک
maximum demand	پیک بار
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum current	جریان حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum	حداکثر شدت
global maximum	حداکثر مطلق
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum density	حداکثر تراکم
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	بیشینه تراز
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com