Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 179 (8 milliseconds)
English	Persian
maximum slope	بیشترین شیب
maximum slope	حداکثر شیب
Other Matches
slope	شیب
slope	سراشیب کردن سرازیر شدن
slope	انحراف
slope	سرازیری
slope	زمین سراشیب شیب
slope	دامنه
slope	شیب سربالایی
slope	شیب منحنی
slope	شیب نمودار
slope	سربالایی کجی
slope	شیب دار
slope of falp	شیب فرودهواپیما
slope arm	بند فنگ
slope angle	زاویه شیب
positive slope	شیب مثبت
negative slope	شیب منفی
reverse slope	ضد شیب
reverse slope	شیب معکوس
forward slope	شیب متمایل به جلو
forward slope	شیب جلو
mountain slope	کوهشیبدار
convex slope	شیب محدب
continental slope	شیب قارهای
slope guages	اشل شیب سنج
slope kerb	جدول شیبدار
slope of a roof	شیب شیروانی
slope wash	شیب شست
slope weir	شادروان با رویه شیبدار
slope weir	بندسرریز با رویه شیبدار
stability of slope	پایداری ترانشه
glide slope	زاویه فرود ازاد هواپیما یاموشک
slope of falp	شیب زاویه فرود
slope of embankment	شیروانی کند
gentle slope	شیب ملایم
slope of embankment	شیروانی خاکریزی
slope of cutting	شیروانی خاکبرداری
slope soaring	بلند شدن به هوا از بالای تپه
slope of cutting	دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
slope of bankment	دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
concave slope	مقعر
concave slope	شیب مقعر
bed slope	شیب کف
angle of slope	زاویه شیب
slope of lift curve	شیب منحنی برا
accross the slope system	شبکه تقائی
accross the slope system	شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
maximum	حداکثر
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum	بیشترین
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	ماکزیمم
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum load	بار حداکثر
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum ratings	مقدار حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum work	کار حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum demand	پیک بار
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum density	حداکثر تراکم
maximum duration	زمان حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
global maximum	حداکثر مطلق
maximum available powere	توان حداکثر
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum current	جریان حداکثر
maximum demand	بار پیک
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum water level	بیشینه تراز
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com