Dictiornary-Farsi | measurement of wind strength: anemometer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
measurement of wind strength: anemometer	اندازهگیریجهتباد


Other Matches

measurement of wind direction: wind vane	اندازهگیریمقداربارشبرف
anemometer	بادسنج
anemometer	باد سنج
four cup robinson anemometer	بادسنج چهارفنجانی رابینسون
measurement	مساحت
measurement	سنجش
measurement	اندازه
measurement	روش قضاوت چیزی
measurement	اندازه گیری
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of measurement	گواهی وزن
comparative measurement	سنجش مقایسهای
mental measurement	اندازه گیری روانی
measurement ofland	زمین پیمایی
comparative measurement	سنجش قیاسی
spatial measurement	روش ای که به کامپیوتر امکان میدهد تا محل نشانه گر را در سه بعدی پیدا کند
certificate of measurement	گواهی اندازه و ابعاد
absolute measurement	اندازه گیری مطلق
radar measurement	اندازه گیری رادار
measurement of rainfall	اندازهمقداربارش
current measurement	امپرمتر
measurement ofland	اندازه گیری زمین
measurement of demand	تخمین تقاضا
depth measurement	سنجش گودی
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
unit of measurement	واحد اندازه گیری
direct measurement	اندازه گیری مستقیم
frequency measurement	سنجش فرکانس
frequency measurement	اندازه گیری فرکانس
measurement of humidity	اندازهگیریمقدارابر
final measurement	اندازه گیری نهایی
depth measurement	اندازه گیری عمق
measurement uncertainty	خطای اندازه گیری [ریاضی]
measurement of demand	اندازه گیری تقاضا
correlation measurement	اندازه گیری همبستگی
engineering measurement	اندازه گیری فنی
insulation measurement	سنجش و ازمایش ایزولاسیون
high accuracy measurement	سنجش دقیق
field intensity measurement	دستگاه اندازه گیری شدت میدان
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
measurement of cloud ceiling	اندازهگیریفشارهوا
standard error of measurement	خطای معیار اندازه گیری
measurement of air pressure	زائده
instrument for absolute measurement	دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
direct potentiometric measurement	اندازه گیری پتانسیل سنجی مستقیم
metric system of measurement	سیستم اندازه گیری متریک
measurement of snowfall: snow gauge	اندازهگیریمقداربارشباران
high tension measurement bridge	پل اندازه گیری فشار قوی
on the strength of	باتکا
on the strength of	باستناد
it is beyond my strength	زورمن به ان نمیرسد
it is too much for my strength	زورمن به ان نمیرسد
it is beyond my strength	فوق نیروی من است
it is too much for my strength	فوق نیروی من است
strength	نیرو
strength	قدرت
strength	توان رزمی تعداد نفرات
strength	قوه توانایی
strength	دوام
strength	قوت
strength	زور
strength	شدت
strength	مقاومت
strength	استحکام
strength	استعداد رزمی
strength	نیرومندی
strength	قدرت رزمی استعداد نفری
insulation strength	استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
strength properties	خصوصیات استحکام
initial strength	استحکام اولیه
ionic strength	قدرت یونی
impact strength	استحکام ضربهای
flexural strength	توان خمشی
flexural strength	مقاومت خمشی
knot strength	استحکام گره
field strength	شدت میدان
tear strength	مقاومت [در برابر پارگی]
fatigue strength	استحکام خستگی
flexural strength	تاب خمشی
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
virile strength	قوت مردی
impact strength	استحکام برخورد
hot strength	استحکام گرمایی
ultimate strength	حاصلضرب بیشترین بار ممکن
ultimate strength	مقاومت یا استحکام نهایی
grid strength	سیگنال شبکه
unit strength	قدرت رزمی یکان
unit strength	استعدادیکان
virile strength	نیروی مردانه
habit strength	نیرومندی عادت
level of strength	سطح استعداد رزمی
shear strength	استقامت برشی
shearing strength	طول برشکاری
signal strength	شدت صوت
tensile strength	استحکام کششی
strength group	گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
strength of magnetism	شدت مغناطیسی
strength of materials	مقاومت مصالح
tensile strength	تاب کششی
strength ratio	نسبت استحکام
superego strength	نیرومندی فراخود
tensile strength	مقاومت کششی
shear strength	مقاومت برشی
response strength	نیرومندی پاسخ
level of strength	میزان استعداد رزمی
muscular strength	وی ماهیچه
muscular strength	زور بازو
yield strength	تاب ارتجاعی
ultimate strength	مقاومت نهایی
ultimate strength	تاب
ultimate strength	مقاومت نهائی
nonoperating strength	پرسنل غیر فعال
nonoperating strength	جمعی غیرفعال در یکان
torsional strength	استحکام پیچشی
they overtax our strength	بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
pole strength	شدت قطب
strength weld	جوشکاری مقاومتی
tensile strength	توان کششی
crushing strength	تاب گسیختگی
dielectric strength	استحکام دی الکتریک
compression strength	استحکام فشاری
compression strength	تاب فشاری
compression strength	توان فشاری
compression strength	مقاومت فشاری
command strength	استعداد یکان
cold strength	استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
characteristic strength	مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
disruptive strength	استحکام انقطاع
compressive strength	تاب فشردگی
dielectric strength	استحکام شکست
cube strength	مقاومت نمونه مکعبی
current strength	شدت جریان
strength of current	شدت جریان
design strength	مقاومت محاسباتی
creep strength	مقاومت خزشی
creep strength	پایداری خزشی
design strength	مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
dielectric strength	پایدار دی الکتریکی
compressive strength	قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dynamic strength	مقاومت دینامیکی
characteristic strength	مقاومت مشخصه
average strength	استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
authorized strength	استعداد مجاز
bending strength	مقاومت خمشی
attached strength	استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
assiciative strength	نیرومندی تداعی
accountable strength	استعداد قابل توجه
crushing strength	مقاومت خرد شدن
accountable strength	استعداد قابل محاسبه
ego strength	نیرومندی خود
end strength	استعداد نهایی
buckling strength	استحکام خمشی
effective strength	استعداد رزمی موثر
effective strength	استعدادرزمی موجود
bond strength	قدرت پیوند
strength in bending	مقاومت خمشی
bending fatigue strength	مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
cadre strength column	ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
transverse bending strength	استحکام خمشی
strength under tangential loading	مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
ultimate compressive strength	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
intrinsic fatigue strength	استحکام فرسودگی ذاتی
izod impact strength	استحکام ضربه ایزوتوپ
magnetic field strength	شدت میدان مغناطیسی
authorized strength of theater	استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
torsional fatigue strength	استحکام فرسودگی پیچشی
soil shear strength	قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
high strength steel	فولاد با استحکام عالی
high temperature strength	استحکام حرارتی
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
field strength meter	سنجه شدت میدان
electric field strength	شدت میدان الکتریکی
ultimate tensile strength	حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
creep strength at elevated temperatures	مقاومت خزشی در دمای بالا
elastic limit tensile strength	elastometer ratio
high strength cast iron	چدن با استحکام عالی
elastic limit tensile strength	دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
line of magnetic field strength	خط میدان مغناطیسی
line of electric field strength	خط شدت میدان الکتریکی
creep strength depending on time	پایداری خزشی تابع زمان
wind up <idiom>	به پایان رساندن ،تسویه کردن
in the wind <idiom>	بزودی اتفاق افتادن
second wind	نفس دوم
to wind off	باز کردن
wind up <idiom>	سفت کردن فنر ماشین
to wind up	کوک کردن اماده کردن گلوله
wind	چرخاندن
to wind up	خاتمه دادن بپایان رساندن
wind up <idiom>	خیلی هیجان زده شدن
second wind	بازیابی وضع عادی تنفس
wind up	منحل کردن
second wind	سازگاری ثانوی
wind	نفخ بادخورده کردن
to get the wind up	بیم داشتن
wind	درمعرض بادگذاردن
wind off	باز کردن از پیچ
wind	ازنفس انداختن نفس
wind up	پایان یافتن
wind up	منتج به نتیجه شدن

measurement of wind strength: anemometer

اندازهگیریجهتباد