Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
Other Matches
measuring
اندازه گیر
measuring well
چاه اندازه گیری
for measuring
برایاندازهگیری
measuring well
چاه ازمایشی
measuring
درخور اندازه گیری
measuring magnifier
مسافت یاب مخصوص فواصل کم
measuring error
خطای سنجش
measuring method
اسلوب سنجش
measuring magnifier
مسافت یاب دقیق
measuring method
طریقه اندازه گیری
measuring period
مدت سنجش
measuring period
دوره سنجش
measuring pipet
پی پت مدرج
measuring sensitivity
حساسیت اندازه گیری
measuring sensitivity
حساسیت سنجش
measuring rod
گز زمین پیمایی
measuring relay
رله سنجش
measuring relay
رله اندازه گیری
measuring rectifier
یکسوکننده سنجش
measuring range
ناحیه ی سنجش
measuring range
حیطه سنجش
measuring position
محل سنجش
measuring point
نقطه سنجش
measuring junction
نقطه سنجش
measuring junction
محل سنجش
measuring circuit
مدار سنجش
measuring chain
زنجیر مساحی
measuring cable
کابل سنجش
measuring bridge
پل اندازه گیری
measuring arrangement
نطم و ترتیب اندازه گیری
measuring apparatus
دستگاه اندازه گیری
measuring accuracy
دقت اندازه گیری
measuring transformer
ترانسفورماتور اندازه گیری
measuring coil
بوبین سنجش
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
measuring instrument
دستگاه اندازه گیری
measuring glass
درجه دار
measuring glass
پیمانه
measuring frequency
فرکانس سنجش
measuring diaphragm
ممبران سنجش
measuring diaphragm
دیافراگم سنجش
measuring current
جریان سنجش
measuring voltage
ولتاژ اندازه گیری
measuring switch
کلید سنجش
measuring system
سیستم سنجش
measuring unit
واحد سنجش
measuring voltage
فشار سنجش
measuring weir
سرریز اندازه گیری جریان اب در کانال
measuring worm
گرم زمین پیما
measuring set
دستگاه اندازه گیری
measuring cups
اندازهگیریمقدارباد
voltage measuring
سنجش ولتاژ
voltage measuring
سنجش فشارالکتریکی
measuring tube
لولهاندازهگیری
measuring button
دکمهاندازهگیری
measuring unit
عضو سنجش
measuring spoons
فنجانهایاندازهگیری
measuring technique
روش سنجش
measuring generator
مولد سنجش
measuring tape
نوار مساحی
measuring technique
تکنیک سنجش
measuring tape
متر نواری
measuring thermocouple
ترموکوپل سنجش
measuring thermocouple
زوج فلزحرارتی سنجش
measuring thermocouple
عنصرحرارتی سنجش
measuring transductor
ترانسدوکتور سنجش
measuring technique
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
error of measuring equipment
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
optical measuring system
سیستم سنجش نوری
length measuring instrument
دستگاه اندازه گیری طول
error of measuring apparatus
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
impedance measuring set
دستگاه اندازه گیری امپدانس
highfrequency measuring bridge
پل اندازه گیری فرکانس بالا
gas measuring tube
لوله گاز سنج
frequency measuring bridge
پل اندازه گیری فرکانس
error of measuring instrument
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
measuring transformer meter
کنتور با ترانسفورماتور اندازه گیری
coupling measuring set
دستگاه اندازه گیری اتصالی
automatic measuring system
سیستم اندازه گیری خودکار
impedance unbalance measuring set
دستگاه اندازه گیری امپدانس نامتعادل
moving coil measuring mechanism
مکانیزم سنجش قاب گردان
disruptive voltage measuring apparatus
دستگاه اندازه گیری ولتاژشکست
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
دستگاه
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device name
نام دستگاه
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
الت
device
دستگاه اسباب وسیله
device
تجهیزات
device
اپارات
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
حیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
وسیله جانبی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
ضامن
device
وسیله
device
ابزار
device
اسباب
device
شعار دستگاه
device
اختراع
device
تمهید
device
شیوه
device
خارضامن
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
فزاره
device
چاشنی
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
عامل
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
point device
بسیار درست
point device
بی عیب
point device
کاملا راست
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
peripheral device
دستگاه جنبی
passive device
دستگاه منفعل
overcurrent device
دستگاه حفافت
output device
دستگاه خروجی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
lifting device
ابزار بالا بر
overload device
فیوز گرمایی
pointing device
دستگاه اشاره گر
synchronous device
دستگاه همزمان
storage device
دستگاه انباره
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
symbolic device
دستگاه سمبلیک
synchronous device
دستگاه همگام
fastening device
پوچگیره
locking device
ابزار
warning device
وسیلههشدار
timing device
وسیله
timing device
ساعتی
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
physical device
ابزار مادی
military device
اسباب ارتشی
storage device
انباره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
pressure device
ماسوره فشاری
pressure device
عامل فشاری مین
pull device
ماسوره کشش مین
pull device
عامل کششی
safety device
دستگاه ضامن
safety device
ضامن
safety device
خارضامن
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
دستگاه ترتیبی
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه انبارش
storage device
دستگاه ذخیره
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
device cluster
گروه دستگاه
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
firing device
ماسوره
firing device
عامل منفجرکننده
electroreceptive device
وسیله برقی
firing device
ماسوره مین
device flag
پرچم دستگاه
communication device
دستگاه ارتباطی
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
clamping device
وسایل قید و بست
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
drawing device
دستگاه ترسیمه
device independence
مستقل از دستگاه
device code
کد دستگاه
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
ignition device
وسیله احتراق
illuminating device
تجهیزات روشنایی
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
gripping device
متعلقات گیره و بست
input device
دستگاه ورودی
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device dependent
وابسته به دستگاه
logic device
دستگاه منطقی
mapping device
دستگاه نگاشت
dedicated device
دستگاه اختصاصی
device status
وضعیت دستگاه
device independence
استقلال دستگاه
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com