Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (1 milliseconds)
English
Persian
mercantile papers
برگهای بهاداربازرگانی
Other Matches
mercantile
بازرگانی
mercantile
تجارتی
mercantile
تجاری
mercantile agent
نماینده
mercantile agent
بازرگانی
mercantile law
قانون تجارت
mercantile marine
کشتیهای تجارتی
papers
روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papers
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
papers
وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
papers
وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
papers
محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
papers
حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papers
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers
کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
papers
چاپ کردن
papers
روی کاغذاوردن
papers
درکاغذ پیچیدن
papers
روزنامه
papers
کاغذ
papers
مقاله
papers
جواز پروانه
papers
ورقه
papers
اوراق
papers
روی کاغذ نوشتن
papers
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papers
سفته برات
papers
اوراق بهادار
papers
ورق کاغذ
papers
ورقه مشخصات کشتی
secret papers
اسناد سری
secret papers
اوراق سری
ship papers
اسناد کشتی
ship's papers
اسناد حمل
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
application papers
مدارک درخواستنامه
please send me the p papers
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
negotiable papers
اوراق قابل انتقال
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
commerical papers
اوراق تجارتی
commerical papers
اسناد تجارتی
he writes for the papers
برای روزنامه هامقاله مینویسد
commercial papers
اوراق تجارتی
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
کتاب سفید
negotiable papers
اوراق بهادار
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
To mark the examination papers .
ورقه های امتحان رانمره دادن
He put his papers in order before going to bed .
قبل ازخوابیدن کاغذهایش را مرتب کرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com