Dictiornary-Farsi | metallic thread | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 95 (6 milliseconds)

English	Persian
metallic thread	نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]


Other Matches

It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread	این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
metallic	فلزی
non metallic	غیر فلزی
metallic lustre	برق فلز
metallic luster	جلای فلزی
metallic filament	افروزه فلزی
metallic electrode	الکترود فلزی
metallic currency	پول مسکوک
metallic currency	پول فلزی
metallic conduction	رسانش فلز
metallic circuit	مدار فلزی
metallic bond	پیوند فلزی
metallic arc	قوس فلزی
metallic lustre	جلای فلز
metallic paints	رنگهای فلزی
metallic packing	لایی فلزی
metallic conduction	رسانش فلزی
metallic packing	پوشش فلزی
metallic plastron	محافظسینهکمروپهلوفلزی
metallic soap	صابون فلزی
metallic contact grid	میخمتصلفلزی
non metallic waterproof wiring	کابل با پوشش لاستیکی
non metallic surface extension	کابل خرطومی با پوشش غیرفلزی
non metallic sheathed cable	کابل با پوشش غیرفلزی
electrical metallic tubing	لوله برقی فلزی
metallic oxide semiconductor	نیمه هادی اکسید فلزی
incandescent metallic oxid cathode	کاتد اکسید فلزی
thread	دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread	رشته رشته شدن
thread	نخ کشیدن به
thread	فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread	زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread	نخ یاقیطان
thread	دنده پیچ
thread	دنده دار کردن مارپیچ
thread	موجی کردن
thread	دندانه
thread	سیم
thread	مثل نخ باریک شدن
thread	بند کشیدن
thread	رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread	ریسمان
thread	پیچ کردن
thread	نخ کردن
thread	برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread	شیار برجستگی
thread	نخ
thread	رگه
thread	ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread	رشته
thread	قیطان
thread the needle	پاس دقیق از بین مدافعان
trapezoidal thread	دندههای ذوزنقهای
rubber thread	ریسمانلاستیکی
thread guide	راهنماینخ
thread take-up lever	اهرم بالا-پائینبرندهنخ
thread count	[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
death thread	تهدید به مرگ
thread fineness	[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
thread fineness	نمره نخ
thread fineness	ظرافت نخ
thread bare	فرش کهنه
silver thread	نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
sewing thread	نخ خیاطی
hang by a thread <idiom>
thread tap	قلاویز
weft thread	ریسمانتاریشکل
warp thread	تارشیاری
thread trimmer	آرایندهنخ
inside thread	مارپیچ داخلی
air thread	لعاب خورشید
gold thread	گلابتون زر
external thread	دنده خارجی
english thread	پیچ و مهره انگلیسی
direction of thread	سوی پیچش پیچ
cut a thread	پیچ تراشیدن
butterss thread	شیار اره
angular thread	پیچ تحت زاویه
air thread	مخاط شیطان
inside thread	دنده داخلی قلاویز
acme thread	شیار ذوزنقه ای
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
stair thread	کف پله
screw thread	پای پیچ
screw thread	حدیده
nut thread	پیچ مهره
direction of thread	جهت پیچ
mercury thread	مارپیچ جیوهای
angular thread	پیچ وی شکل
thread rubber separator	میانگیر نخدار
left hand thread	پیچ چپ گرد
Our life is hanging by a thread .	زندگی مابه تار مویی بند است
To pick up (to lose) the thread of conversation.	رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )