English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
Other Matches
middle covert پرهایمیانی
primary covert پرهایاولیه
covert نهان
covert بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
covert پوشیده
covert سری مخفیانه
covert پنهانی
covert مخفی
covert نااشکار
covert پوشیده پوشپر
covert راز
covert پناهگاه
wing covert پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
covert reinforcement تقویت نااشکار
covert operations عملیات پنهانی
covert operations عملیات مخفی
lesser covert پرهایپائینی
greater covert پرهایبزرگتر
covert extinction خاموشی نااشکار
covert coat یکجور رولباسی کوتاه سبک
covert behavior رفتار نااشکار
under tail covert زیردم نهان
feme covert زن شوهردار
upper tail covert دم نهانفوقانی
of middle a میان سال
middle میانه میدان
middle course میانه روی
middle منطقه میانی زمین
middle میانی وسطی
middle مرکز
middle وسط
middle میان
middle name نام وسطی-اسموسطین
middle succession توالی میانین
middle price قیمت حد وسط
middle succession توالی وسطی
middle sized میان اندازه
middle plane صفحه میانتار
middle sized دارای اندازه متوسط
middle part میان
middle latitude منطقه معتدله
middle price قیمت متوسط
middle fraction جزء میانی
middle english انگلیسی تا 0051میلادی
middle finger انگشت میان
middle finger وسطی
middle fraction پاره میانی
middle game وسط بازی
middle heavyweight 09 کیلوگرم
middle part قسمت میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
middle ear گوش وسط
middle term قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle linebacker مهرهخطآخریمیانی
middle lobe نرمهششمیانی
middle panel قابچوبیمیانی
middle phalanx بندانگشتمیانی
middle piece قطعهمیانی
middle sole لژمیانی
middle toe انگشتمیانی
middle torus گچبریمیانی
piggy in the middle بازیخرسوسط
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
the parting in the middle فرق وسط
middle layer قشر میانی
middle leg پایمیانی
middle jib بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle watch نگهبانی نیمه شب
middle weight میان وزن
middle weight میانه
Middle Eastern مربوطبهخاورمیانه
the middle finger انگشت میانه
up to the middle in water تا کمر در اب
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
Middle East سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
Middle East خاورمیانه
Middle West باختر میانه
middle-of-the-road میانه رو
middle-of-the-road بیطرف
middle ear حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle aged میان سال
Middle Ages قرون وسطی
middle schools دبیرستان
middle school دبیرستان
middle age میان سال
middle classes طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes طبقه متوسط
middle age دوره بین جوانی وپیری
middle class طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle aged دوره بین جوانی وپیری
middle class طبقه متوسط
middle-aged میان سال
middle ear گوش میانی
middle aisle شبستان
middle aisle صحن
middle bar of a saw کمانکش اره
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
middle deck پل میانی
primary ورودی
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary نخستین
primary ابتدایی مقدماتی
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary عمده
primary 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary مقدماتی نخستین
primary ابتدایی
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary اصلی
primary کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary مقدماتی اصلی
primary اولیه
primary needs نیازهای نخستین
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
type of middle cloud شکالابرقسمتمیانی
middle nasal concha کنجایمیانیدماغی
middle level management مدیریت سطح متوسط
middle-class person عضو طبقه متوسط
middle lintel in window کمرکش پنجره
member of the middle class عضو طبقه متوسط
mullion=middle post وادار
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
upper middle class طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
middle lintel in window الت وسطی پنجره
middle lintel in window وادار میانی پنجره
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track شیار اولیه
primary track شیار اصلی
primary treatment تصفیه نخستین
primary treatment پاکسازی نخستین
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary winding سیم پیچ ورودی
primary wire سیم ورودی
primary zones نواحی نخستین
primary structure ساختمان اولیه
primary schools دبستان
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary center مرکز عمده
primary root ریشهاولیه
primary mirror آئینهابتدائی
primary marshalling راهاولیه
primary material مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary accused متهم اصلی
primary school دبستان
primary colours رنگهای اصلی
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary structure ساختمان اصلی
primary education اموزش ابتدایی
primary colors رنگهای اصلی
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
primary current جریان ورودی
primary drive سائق نخستین
primary electron الکترون اولیه
primary emission صدور اولیه
primary group گروه نخستین
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
primary industries صنایع اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
primary interest مسئولیت اصلی
primary colors رنگهای نخستین
primary coil پیچک راه انداز
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary gain بهره اصلی بیماری
primary alcohol الکل 1 درجه
primary alcohol الکل نوع اول
primary anxiety اضطراب نخستین
primary armament جنگ افزار اصلی
primary body جسم اولیه
primary carbon کربن 1 درجه
primary carbon کربن نوع اول
primary cell پیل ساده
grounded primary مدار ورودی زمینی
primary center مرکز اولیه
primary circuit مدار ورودی
primary cognizance شناختهای اولیه
primary interest هدف توجه اصلی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
primary reinforcement تقویت نخستین
primary productivity فراوردگی نخستین
primary amentia نقص عقل نخستین
primary products محصولات اولیه
primary products محصولات پایه
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
primary standard استاندارد اولیه
primary storage انباره اولیه
primary storage حافظه اولیه
primary processes فرایندهای نخستین
primary planets سیارات عمده
primary mission ماموریت اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com