English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English Persian
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
milk walk دور
Other Matches
milk دوشیدن شیره کشیدن از
f. of milk ازدیادترشح شیر
some milk مقداری شیر
with milk با شیر
without milk بدون شیر
No milk, please. لطفا بدون شیر.
With milk, please. لطفا با شیر.
milk شیره گیاهی
milk شیر
to go off milk دیگرشیرندادن
milk livered بزدل
milk livered نامرد
milk maid زن شیردوش
rice milk شیر برنج
milk maid زنی که درشیرخانه یا شیر فروشی کارمیکند
milk man شیر فروش
milk vetch گون
milk of lime دوغاب اهک
milk sugar لاکتوز
milk of lime شیر اهک
milk snake مار بی زهرخاکستری
milk of lime اب اهک
milk pail فرف شیر دوشی شیر دوشه
milk pail گاودوش
milk of magnesia مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
milk vetch گون کتیرا
milk weed شیر گیاه
the milk is on the turn شیر داردترش میشود
the milk was spilt شیر ریخت
to milk the ram اب در هاون ساییدن
to milk the ram کوشش بیهوده کردن
to suck milk شیر خوردن
to suck milk پستان مکیدن
top milk روشیر
top milk رویه شیر
skim milk شیر بی چربی
skim milk شیرخامه گرفته ورقیق
milk weed گیاه پادزهر
milk white شیری رنگ
modified milk شیری که اجزا ان را کم وزیاد کرده بکودکان می خوراتتد
pigeon milk خوراک نیمه هضم شدهای که کبوترازچینه دان خوددراورده بجوجههای خودمیدهد
malted milk نوشیدنی حاوی شیر خشک و مالت و بستنی
rice milk شیروبرنج
malted milk شیر مالتدار
wolf's milk فرفیون فربیون مادریون
top milk سرشیر
milk teeth دندان شیری
milk-shakes مخلوط شیر وشربت وبستنی
milk-shake مخلوط شیر وشربت وبستنی
milk shake مخلوط شیر وشربت وبستنی
milk floats عرابه یا چرخ شیر فروشی
milk float عرابه یا چرخ شیر فروشی
skimmed milk شیر بدون خامه
skimmed milk شیر رژیمی
evaporated milk شیری که بوسیله تبخیرغلیط شده است
coffee and milk شیر قهوه
condensed milk شیرغلیظ
coffee and milk قهوه و شیر
milk disk دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milk tooth دندان شیری
skimmed milk شیرخامه گرفته ورقیق
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
lime milk شیر اهک
milk bread نانشیرنی
milk fever لرز شیر
milk punch مشروبات مخلوط با شیر وقند
milk jug شیر خوری
milk and water بی مزه
to walk in قدم نهادن در
walk out on خالی ازسکنه کردن
to walk in توآمدن
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
walk out on ترک گفتن
walk out کاری راناگهان ترک کردن
walk out اعتصاب کردن
walk off with بلند کردن
walk off with دزدیدن
to walk in واردشدن
walk out on قال گذاشتن
walk (all) over <idiom> انجام هرکاری که دوست داشته باشه
walk out <idiom> ناگهانی رفتن
walk away/off with <idiom> دزدیدن
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
He can hardly walk. بزور راه می رود
walk-up آپارتمان طبقهی اول
walk-on بازیگر فرعی
walk-up بی آسانسور
to walk in داخل شدن
to walk قدم زدن
walk through بررسی هر مرحله از یک نرم افزار
i know you by your walk من شما را از گام برداری
i know you by your walk میشناسم
walk گردش پیاده گردشگاه
walk پیاده رو
walk مسابقه راهپیمایی
walk گام معمولی اسب
to walk away with ربودن
to walk away with دزدیدن
to walk off with ربودن
to walk off with دزدیدن
do not walk راه نروید
go for a walk گردش رفتن
to go for a walk گردش رفتن
walk راه پیما
to walk off ناگهان رفتن
to take a walk گردش کردن یا رفتن
take me for for a walk مرابه گردش ببرید
take a walk گردش کردن
walk راه رفتن گام زدن
walk راه رو
walk گردش کننده راه رونده
walk گردش کردن پیاده رفتن
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
It is no use crying over spilt milk . <proverb> بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
churned sour milk دوغ
a land of milk and honey <idiom> جای سعادت و خوشی
Milk that has turned sour. شیری که ترش شده است.
a land of milk and honey <idiom> بهشت
cry over spilt milk <idiom> شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
put some milk to your tea اندکی شیر بچایی خود بیفزایید
milk of human kindness مهربانی طبیعی بشر
walk of life شغل
to walk on eggshells <idiom> در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
parapet walk سنگرقدم زدن
to walk the plank چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
walk the floor <idiom> بیقرار بودن
walk-ups بی آسانسور
cat-walk راهرو باریک
walk of life پیشه
sheep walk چراگاه گوسفند
to walk around the block دور بلوک خیابان راه رفتن
walk back به عقب خم شوید
walk back شل کردن
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
to walk fast تندراه رفتن
to walk a bicycle دوچرخه را با دست بردن
side walk پیاده رو
walk the plank <idiom> مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
walk-in wardrobe راهرویجارختی
to walk . To go on foot. پیاده رفتن
gravel walk سنگ فرش
code walk through گردش درطول برنامه
to walk the boards بازیگری کردن
walk on air <idiom> روی ابرها راه رفتن (ازخوشحالی)
walk of life <idiom> طرز زندگی کردن
walk the plank <idiom> مجبور به استعفا شدن
cat walk تک گذر
cock of the walk پهلوان میدان
gravel walk جاده سنگ فرش
cat walk راه رو اویخته
cat walk ادم رو
walk-ups آپارتمان طبقهی اول
You cannot sell the cow and drink the milk . <proverb> نمى توان هم گاو را فروخت هم شیرش را نوشید .
To walk with ones feet wide apart. گشاد گشاد راه رفتن
Lets go for a walk ( stroll) . برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
To sit (walk) straight. راست نشستن ( راه رفتن )
covered parapet walk گذرگاهسنگرسرپوشیده
To walk with firm steps . با قدمهای محکم راه رفتن
Fresh flowers (fruit,eggs,milk). گل ( میوه ،تخم مر غ ،شیر )تازه
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
learn to walk before yaou run. <proverb> قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
Lets walk to the edge of water. بیا تا لب آب قدم بزنیم
You cannot make a crab walk straight . <proverb> نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com