Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
mine clearance	پاک کردن مین
mine clearance	مین روبی کردن
Other Matches
clearance	صلاحیت
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
clearance	گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
clearance	اجازه ترخیص اجازه نامه
clearance	پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
clearance	تعیین صلاحیت کردن
clearance	برداشتن مانع
clearance	ترخیص کالا ازگمرک
clearance	اختیار
clearance	اجازه زدودگی
clearance	تولرانس
clearance	مجوز دستیابی به یک فایل
clearance	فاصله
clearance	ترخیص گمرکی
clearance	هوا فضای خالی فاصله
clearance	فضای بازی
clearance	مفاصا
clearance	بازی
clearance	فضای بیکار
clearance	تهاتر
clearance	تصفیه
clearance	ترخیص
clearance	فاصله باز
clearance diving	شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
crest clearance	بازی نوک پیچ
customs clearance	ترخیص از گمرک
clearance papers	اسناد خروج کشتی از بندر
clearance angle	زاویه ازاد
clearance capacity	فرفیت تخلیه بار
clearance capacity	فرفیت تخلیه بار اسکله
clearance diagram	قواره
clearance fit	اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
clearance from obligation	برائت ذمه
clearance in ward	گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
clearance inwards	ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards	اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards	مجوز ورود کشتی
clearance outwards	مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
clearance outwards	مجوز خروج کشتی
clearance rate	نواخت جمع کردن مین
clearance space	چاک
clearance volume	کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
certificate of clearance	مفاصا حساب
security clearance	تایید صلاحیت کردن
road clearance	تخلیه جاده
road clearance	تخلیه کردن جاده
road clearance	انضباط و نظم حرکت در جاده
security clearance	تاییدصلاحیت
security clearance	برگ عدم سوء پیشینه
security clearance	داشتن صلاحیت خدمتی
site clearance	تخلیه کارگاه
terrain clearance	حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
tooth clearance	بازی دندانه
presumption of clearance	فرض برائت درامور مدنی
presumption of clearance	اصل برائت
excess clearance	تولرانس زیاده از حد
clearance rate	نواخت مین روبی
fitting clearance	بازی مناسب
flight clearance	اجازه پرواز
flight clearance	تعیین امنیت پرواز
height clearance	ارتفاع مجاز
minimum clearance	حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minus clearance	تولرانس منفی
overhead clearance	حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
valve clearance	لقی سوپاپ
clearance sales	فروش به منظور تصفیه حراج
approach clearance	اجازه فرود
approach clearance	اجازه تقرب
clearance sale	فروش به منظور تصفیه حراج
hot valve clearance	فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
air traffic control clearance	اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
bankers automated clearance system	سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
mine	استخراج کردن یاشدن
your is better than mine	مال شما از مال من بهتراست
mine	معدن حفر کردن
mine	مرا
mine	مال من
mine	منبع مامن
mine	مین
mine	کندن
mine	مین مین کاشتن
he is an a of mine	اوبامن اشنا است اوازاشنایان من است
mine	معدن کشی کردن
mine	مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
me and mine	من و کسان من
mine	راه زیرزمینی
mine	معدن
mine	کان
mine	نقب
to abandon a mine	ترک کردن معدنی
mine timber	تیر چوبی معدن
mine tracks	ریلهای مین گذاری ناوها
mine vessel	ناو مین جمع کن
mine warfare	جنگ مین
mine watching	عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
moored mine	مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
moored mine	مین خوشهای
to abandon a mine	دست کشیدن از کار در معدنی
mine winch	وینچ مین جمع کنی
mine winch	دوار مین جمع کنی ناو
mine timber	الوار معدن
mine tunnel	تونل معدن
mine row	ردیف مین در میدان مین
mine spotting	کشف مین
mine spotting	کشف و علامت گذاری مین
mine strilizer	خنثی کننده مین
mine strip	باند مین گذاری
mine strip	نوار مین
mine sweeper	کشتی مین جمع کن
mine sweeper	کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
tunnel of mine	تونل معدن
mine sweeper	ناو مین روب
mine sweeping	مین جمع کردن
mine sweeping	مین روبی
mine thrower	یکجور توپ سنگری
mine mooring	اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
poised mine	مین مسلح
run of the mine	بی درجه
run of the mine	بی رتبه
salt mine	کان نمک
watching mine	مین شناور در سطح اب
trap mine	مین غافلگیر کننده
trap mine	مین تله انفجاری شده
service mine	مین جنگی
this mine prospects well	این کان مایه امیدواری است
ski mine	نوعی مین ضد نفر مخصوص نصب در معابر اسکی
snagline mine	مین با شاخک شناور
snagline mine	مین باشاخک غوطه ور
that is your duty and not mine	نه وفیفه من
underground mine	معدم زیرزمینی
limpet mine	وسیلهمنفجرهمتصلشدهباآهنربا
Your method is different from mine .	روش شما با من فرق می کند
This isn't mine.	این مال من نیست.
poised mine	مین اماده انفجار
service mine	مین قابل انفجار
to descend [into a mine]	وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
to enter [into a mine]	وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
Mine is bigger than yours .	مال من بزرگتر از مال تو است ؟
propelled mine	مین جهنده
propelled mine	مین متحرک
rising mine	مین بالارونده دریایی
rising mine	مینی که میتواند به سطح اب بیاید
that is your duty and not mine	این وفیفه شماست
buoyant mine	مین شناورازاد
coarse mine	مین پایدار
coarse mine	نوعی مین دریایی با حساسیت کم
contact mine	مین اصطکاکی
contact mine	مین مجاورتی
contact mine	مین مکانیکی
contact mine	مین ضربتی
copper mine	کان مس
copper mine	معدن مس
creeping mine	مین خزنده دریایی
creeping mine	مین متحرک ازاد
active mine	مین فعال
activated mine	مین با ماسوره فرعی
activated mine	مین مسلح
drifting mine	مین شناور
drifting mine	مین ازاد
drifting mine	مین متلاطم
coal mine	معدن ذغال سنگ
active mine	مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
actuated mine	مین مسلح شده
bouquet mine	مین سطلی غوطه ور
bounding mine	مین سطحی
bounding mine	مین جهنده ضد نفر
bottom mine	مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
bottom mine	مین شناور عمقی
boobytrapped mine	مین تله انفجاری شده
armed mine	مین مسلح شده
armed mine	مین اماده انفجار
armed mine	مین مسلح
antisweep mine	مین ضد مین روبی
antipersonnel mine	مین ضد نفر
antenna mine	مین مجاورتی انتن دار
buoyant mine	مین غوطه ور
antenna mine	مین شاخک دار دریایی
bouquet mine	نوعی مین شناور خوشهای
aerial mine	مین آنتن دار
drill mine	مین مشقی
mine mooring	خوشه مین
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
jettisoned mine	مینهای تعجیلی
jettisoned mine	مین گذاری هوایی تعجیلی در دریا
land mine	مین زمینی
land mine	مین
mercury mine	معدن جیوه
mine action	عمل مین
inert mine	مین بی اثر وبدون خرج تلاش
mine casemate	بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
fitted mine	مین کاشته شده
mine coal	ذغال معدن
mine density	میزان تراکم مین در میدان مین
mine feild	ناحیه مین گذاری شده
mine field	ناحیه مین گذاری شده دردریا
mine hunting	کشف و خنثی کردن مین
mine layer	کشتی مین گذار
mine locomotive	لکوموتیو معدن
influence mine	مین مجاورتی
mine action	عمل کردن به صورت مین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com