English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
minor port بندر کوچک
Other Matches
minor کمتر
minor صغیر کم
minor پایین رتبه
minor صغیر
minor جزیی
minor کهاد
minor صغری
minor رشته فرعی کهاد
minor محزون
minor شخص نابالغ
minor اصغر
minor خردسال
minor پایین رتبه خرد
minor کوچکتر
minor کوچک
minor کهاد [ریاضی]
minor در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
minor فرعی
minor epilepsy صرع کوچک
minor arts هنرهای فرعی
minor axis قطر اقصر
minor change خرد تغییر
minor constituent عنصر فرعی
minor constituent عنصر جزئی
leo minor شیر کوچک
leo minor اسدالاصغر
indiscerning minor صغیر غیر ممیز
discerning minor صغیر ممیز
asia minor اسیای صغیر
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
canis minor کلب اصغر
canis minor سگ کوچک
minor pieces سوارهای سبک شطرنج
minor control کنترل ضعیف
minor control کنترل کم
minor premise مقدمه صغری
minor premiss صغری
the minor premise صغری
minor repair تعمیرات کوچک
minor sort مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
minor suit خال خشتی
minor suit یا خال گشنیزی
minor term صغرای قیاس منطقی
minor vote رای اقلیت
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
ursa minor دب اصغر
ursa minor خرس کوچک
ursa minor خرس کوچک هفت اورنگ کهین
teres minor ماهیچهحداقلترس
a minor incident یک حادثه جزئی
minor planet سیاره خرد
minor planet اخترواره
minor planet سیارک
minor cycle خرد چرخه
minor cycle چرخه خرد
minor diameter قطر کوچک
minor diameter قطر کوچکتر قطر اقصر
minor elements عناصر فرعی
minor elements عناصر جزئی
minor exchange تفاوت کوچک
minor league دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
minor league لیگ فرعی
minor occultation غیبت صغری
minor of matrix کهاد ماتریس
minor offence خلاف
minor offence جرم خلافی
minor order صفوف روحانی پایین درجه
minor party حزب اقلیت
minor penalty خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
minor planet asteroid
court of minor offence محکمه خلاف
punishment of a minor offence مجازات تکدیری
guilty of a minor offence خلاف کار
guilty of a minor offence مرتکب جرم خلافی
commit a minor offence مرتکب جرم خلافی شدن
commit a minor offence خلاف کردن
minor sciatic nerve عصبسیاتیککوچک
minor sort key یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
minor ablutions as prescribed by shariah وضو
port باب
port مدخل
port مجرای عبورروغن
port سمت چپ ناو
port دریچه تبدیل برنامه
last port شیپور خاموشی
port حمل کردن مزغل تیراندازی
last port شیپور عزا
port شیار هادی دهانه
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port دروازه
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port روزنه
port بندر گاه
port دهانه
port دریچه
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port به آن وصل است را انتخاب کند
port درگاه
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
out port بندرخارج از محوطه
port مجرا
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
port بندر ورودی
port ریل اطراف ناو
port فرودگاه هواپیما
port مامن مبدا مسافرت
port لنگرگاه
port بندرگاه
port بندر
out port بندر دور از مقصد
port بردن
port در رو مخرج
port ببندر اوردن حمل کردن
port دورازه
port ترابردن
i/o port مدخل ورودی و خروجی
port شراب شیرین بارگیری کردن
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port درب درگاه
way port بندر سر راه
port دماغه
port of embarkation بندر عزیمت
sally port دروازه بزرگ قلعه
port of destination بندر مقصد
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry بندر مقصد
video port قسمتنمایش
port watch پست نگهبانی بندر
registered port بندر مشخص
port watch نگهبان بندر
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of entry بندرمحل ورود
put into port وارد بندر شدن
sally port درب ورودی بزرگ
ejection port دهانهپرتاب
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
secondary port subordinatestation : syn
modem port قسمتقرارگیریمدم
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
port hand دستسویچپ
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
transfer port دریچهانتقال
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
car port سایبان اتومبیل
car port گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
supply port درگاه تدارکاتی
sally port دریچه
sally port دروازه عبور از قلعه
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
secondary port بندر فرعی
secondary port ,
secondary port station secondary
serial port مدخل سری
serial port درگاه ترتیبی
supply port درگاه تامین
terminal port بندر مقصد
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
treaty port بندر پیمانی
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port installations تاسیسات بندری
aerial port باراندازی هوایی
exhaust port مجرای خروجی
exhaust port دریچه خروجی
freeing port شکاف یک طرفه
gas port محفظه عبور گاز
gas port میله تنظیم گاز
gas port لوله عبور گاز
gun port مزغل
hard port فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
high port حالت دست فنگ
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
home port پایگاه اصلی
port of call بندر توقف
destination port بندر مقصد
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
aerial port لنگرگاه هوایی
admission port دریچه پذیرش
admission port سوپاپ ورودی
captain of the port افسر انتظامات بندر
cargo port دریچه بارگیری ناو
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
control port درگاه کنترل
free port بندر ازاد
intake port سوپاپ ورودی
controlled port بندرکنترل شده
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
home port پایگاه مادر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com