Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
minute book
دفتر وقایع
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
Other Matches
to minute down
یاد داشت کردن
minute
دقیقه
minute
صورت جلسه
last-minute
آخرینلحظه
up-to-the-minute
تازهتریناطلاعات - اطلاعاتدقیقهآخر
This will only take a minute.
خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
This will only take a minute.
خیلی وقتتان را نمی گیرم.
minute
نسخه دوم پیش نویس
minute
یادداشت وقایع
minute
: دقیقه
minute
دم
minute
ان لحظه
minute
پیش نویس
minute
مسوده یادداشت
minute
گزارش وقایع
minute
خلاصه مذاکرات
minute
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
minute
ریز
minute
جزئی
minute
پیش نویس کردن
minute
: بسیارخرد
minute
کوچک
Wait a minute .
یک دقیقه مهلت بده
to make a minute of
پیش نویس کردن
to make a minute of
یاد داشت کردن
revolution per minute
دور در دقیقه
minute gun
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
Wait a minute .
یکدقیقه صبر کن
minute hand
عقربه دقیقه شمار ساعت
minute of angle
فاصله یک اینچی روی صفحه هدف
line per minute
خط در دقیقه
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
watt minute
وات- دقیقه
minute glass
ساعت ریگی دقیقهای
minute gun
توپ سلام
wait a minute
اندکی صبر کنید
wait a minute
یک دقیقه صبر کنید
five minute chess
بازی شطرنج 5 دقیقهای
revolutions per minute
گردش بر دقیقه
revs per minute
چرخش بر دقیقه
revolutions per minute
چرخش بر دقیقه
revs per minute
دور بر دقیقه
revolutions per minute
دور بر دقیقه
ampere minute
امپر- دقیقه
revs per minute
گردش بر دقیقه
last-minute hitch
گیریی در لحظه آخر
180 strokes a minute
۱۸۰ ضربه در دقیقه
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
very many book
کتابهای خیلی زیاد
book value
بهای دفتری
book
بداخلاق
book
ثبت کردن
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book
دفتر
book
مجلد دفتر
book
کتاب
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
شماره بازیگرخطاکار
the book is out of p
کتاب تمام شده است
your book
کتاب شما
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
with out book
برون سند کتابی ازبر
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book
کتاب من اینها
here is my book
اینست کتاب من
your book
کتابتان
book one
کتاب نخست
that book
ان کتاب
this book is yours
این کتاب مال شما ست
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
to book something
چیزی را سفارش دادن
to book something
چیزی را رزرو کردن
book one
جلد نخستین
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book value
ارزش دفتری
by the book
کتابی
the a of a book
خوانندگان کتابی
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
by the book
ازروی کتاب
that is my book
کتاب من است
that is my book
این
that book
این کتاب
to bring to book
حساب پس گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
to bring to book
بازخواست کردن از
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
book plate
برچسب کتاب
book plates
برچسب کتاب
time book
دفتر ثبت ساعات کار
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
log book
رخداد نگاشت
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
log book
دفتر رخدادهای روزانه
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book
سالنامه
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
tou book
لباس تکواندو
the book is print
کتاب زیر چاپ است
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
waste book
دفتر باطله
comic book
کتاب کاریکاتور
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
white book
کتاب سفید
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
woman of the book
کتابیه
word book
کتاب لغت
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book
در حال خواندن کتابی
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
word book
واژه نامه
word book
کتاب لغت
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
word book
دیکشنری
word book
لغت نامه
word book
فرهنگ لغات
word book
قاموس
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
book token
کارتخریدکتاب
address book
دفترچه تلفن
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
book ends
کتابنگهدار
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
telephone book
راهنمای تلفن
telephone book
دفتر تلفن
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book
کتاب راهنمای تلفن
code book
کتابرمزگشا
cookery book
کتابآشپزی
exercise book
کتابتمرین
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book
کتابقانون
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book
کتابمرجع
phrase book
لغتنامهمسافرت
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book
دفترچهمیهمانها
log book
رخداد نامه
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
cheque book
دسته چک
check book
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book
بازخواست کردن از
book review
مقاله درباره کتاب
book review
انتقاد از کتاب
book og kings
سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings
کتاب پادشاهان
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms
مزامیر داود
book of psalms
زبور حضرت داود
book of psalms
زبور داود
class book
کتاب کلاسی
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
herd book
نسب نامه حیوانی
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book
کتابم را دزدیدند
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
gun book
دفترچه خدمت توپ
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
cash book
دفتر نقدی
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book
قوطی مگس ساختگی
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book
دفتر روزنامه
copy book
دفتر کپیه
book of proverbs
کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account
دفترحساب
blank book
کتابچه
blank book
دفترسفید
black book
کتاب سیاه
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book
دفتر بروات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com