Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Other Matches
mirror writing
وارونه نویسی
mirror reading
وارونه خوانی
reading mirror
آینهمخصوصخواندن
shadow
شبح سایه
shadow
چسبیدن به حریف
shadow
شدو سایه
shadow
بحریف خیالی مشت زدن
in writing
کتبا
writing
مدرک
[سند ]
To shadow someone.
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadow
هواپیمای یدک کش
writing
نوشته نوشتجات
writing
دستخط
writing
نویسندگی
writing
میزتحریر
writing
چیزی که نوشته شده است
writing
خط
shadow
پنهان کردن
shadow
سایه
shadow
فل
shadow
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
to reduce to writing
روی کاغذ اوردن ضبط کردن
writing pad
دسته یاد داشت
writing obligatory
معادل bond
writing obligatory
اسناد تعهداور
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
to reduce to writing
نوشتن
to reduce to writing
ثبت کردن
eye-shadow
سایهی چشم
five-o'clock shadow
ته ریش
i am weary of writing
شدم
i am weary of writing
از نوشتن خسته
in his own hand writing
بخط خودش
that writing is strange to me
با این خط اشنا نیستیم
leetter writing
نامه نگاری
leetter writing
نامه نویسی انشا
leetter writing
کاغذ نویسی
letter writing
نامه نگاری
hand writing
نسخه خطی
shadow ROM
حافظه مجازی فقط خواندنی
writing pad
زیر دستی زیر مشقی
to nibble at one's writing
از خط کسی عیبجویی کردن
shadow play
نمایش ارواح
shadow play
نمایش سایه ها
shadow page
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow ball
تمرین گوی اندازی
shadow factor
ضریب انحراف سایه
shadow mask
صفحه مشبک
shadow memory
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
شبه حافظه
shadow price
قیمت سایهای
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
to commit to writing
روی کاغذ اوردن
shadow factor
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tired of writing
خسته از نوشتن
thermal shadow
سایه روشن حرارتی
thermal shadow
سایههای حرارتی
picture writing
تصویر نگاری
picture writing
خط تصویری
shadow zone
منطقه کور عمق اب
shadow RAM
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow printing
چاپ سایهای
shadow page
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
i am strange to that writing
با این خط اشنا نیستیم
writing materials
ابزارتحریر
writing desk
میز تحریر
writing paper
کاغذمرغوبمخصوصنوشتننامه
To cast a shadow.
سایه انداختن
He is afraid of his own shadow.
ازسایه خودش می ترسد .
[خیلی ترسو است.]
To cast a shadow .
سایه انداختن
half shadow
نیم سایه
He fight with his shadow.
<proverb>
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
automatic writing
ناهشیار نویسی
an illegible writing
خطی که خوانا نیست
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
hand writing
دست نوشته
writing desks
میز تحریر
he has a good writing
خطش خوب است
he has a good writing
خوش خطاست
piece of writing
مدرک
[سند ]
[اصطلاح رسمی]
writing brush
قلمنوشتاری
drop shadow
سایه برجسته
writing case
محلنوشتن
shadow RAM
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
reading
نظریه شور
reading
استنباط
reading
خواندن
reading
مطالعه
reading
قرائت
reading
یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
reading
تفسیر
first reading
طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
cramp hand writing
خط درهم و برهم
shadow tuning indicator
میزان نمای سایهای
mirror
ایینه
outside mirror
آینهبغل
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
اینه
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
ایجاد کپی دقیق
lip-reading
لب خوانی
thought reading
اندیشه خوانی
reading rooms
قرائت خانه
reading rooms
خوانشگاه
reading rooms
اتاق قرائت
reading lamp
چراغمطالعه
reading room
قرائت خانه
when reading a book
در حال خواندن کتابی
reading room
خوانشگاه
silent reading
بیصدا خوانی
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
mind reading
کشف افکار دیگران
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
reading room
اتاق قرائت
reading start
شروعخواندن
reading age
سن خواندن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
oral reading
بلندخوانی
reading desk
بعدا پرسیده شود
map reading
نقشه خوانی
lip reading
لب خوانی
hand reading
کف بینی
first reading of a bill
شوراول لایحه
direct reading
قرائت مستقیم
mind reading
فکرخوانی
map reading
نقشه خوانی کردن
parallel reading
خواندن موازی
reading station
ایستگاه خواندن
reading span
فراخنای خواندن
reading wand
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
reading readiness
امادگی خواندن
reading speed
سرعت خواندن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading rate
سرعت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
reading habit
عادت خواندن
Dont neglect writing to your mother .
ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
His style of writing is rather colourless and lifeless.
سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
Catch not at the shadow and lase the substance.
<proverb>
به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
electron mirror
اینه الکترونی
main mirror
آینهاصلی
vanity mirror
آینهآرایش
sighting mirror
آینهکناری
secondary mirror
دومینآینه
rearview mirror
آینهدیدپشت
primary mirror
آئینهابتدائی
outside mirror control
کنترلکنندهآینهبیرونی
driving mirror
اینه عقب اتومبیل
driving mirror
اینه اتومبیل
mirror image
تصویر قرینه
mirror image
تصویر آیینه ای
mirror images
تصویر ایینهای
This mirror is very dull .
این آینه خیلی مات است
convex mirror
اینه کوژ
convex mirror
اینه محدب
deflection mirror
اینه انحراف
dichroic mirror
اینه دو رنگ نما
mirror images
تصویر قرینه
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
sconce mirror
ایینه دیواری
mirror glass
شیشه اینه
mirror effect
اثر اینهای
mirror effect
اثر انعکاسی
mirror effect
اثرتقارن
mirror finish
براق
mirror finish
درخشان
mirror frame
جعبه اینه
mirror galvanometer
گالوانومتر ائینه دار
mirror instrument
دستگاه اینه دار
mirror symmerty
تقارن ایینهای
mirror tracing
ترسیم از ایینه
parabolic mirror
اینه سهمی وار
spherical mirror
اینه کروی
sconce mirror
اینه دیوار کوب
mirror drawing
نقاشی از ایینه
magic mirror
اینه غیب نما اینه شعبده
illuminated mirror
چراغآینه
flat mirror
آئینهپهن
illumination mirror
آینهروشنساز
horizon mirror
آینهافقی
index mirror
آینهنما
magic mirror
ایینه دور نما
side mirror
آینهجانبی
direct reading dial
درجه بندی برای قرائت مستقیم
direct reading galvanometer
گالوانومتر بی تبدیل
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
I stayed up reading until midnight.
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
light-reading scale
نورخواندنصفحه
mirror plane of symmetry
صفحه تقارن اینهای
plane of mirror symmetry
صفحه تقارن اینهای
rear-view mirror
آیینهی عقبنما
main reflex mirror
آینهانعکاساصلی
mirror backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
concave spherical mirror
اینه کروی کاو
rear-view mirror
آیینهی جلو
trail-view mirror
آینهبغلتریلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com