Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 102 (6 milliseconds)
English	Persian
mixed environment	محیط درهم
Other Matches
environment	فراگیر
environment	متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment	حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment	موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment	محیط زیست
environment	پرگیر
environment	دور وبر
environment	احاطه
environment	اطراف
environment	محیط
living environment	محیط زنده
induced environment	محیط القایی
induced environment	محیط القا شده
eupelagic environment	محیط زیر لایه زیرین
environment division	یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment architecture	معماری محوطه
environment architecture	معماری محیط
controlled environment	محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
living environment	جانداران محیط زیوندگان- پرمون
campus environment	محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
terrestrial environment	وضع عوارض و اب و هوای زمین
windowing environment	محیط پنجرهای
psychological environment	محیط روانی
operational environment	محیط فعالیت
operational environment	محیط عملیاتی
terrestrial environment	وضع محیط زمین
shelf environment	محیط کم عمق
shelf environment	کم ژرفگاه
data base environment	محیط پایگاه داده
mixed up	گیجشدن قاطیکردن
(get or become) mixed up <idiom>	گیج شدن ،سردرگم شدن
get mixed up <idiom>	گیج شدن
mixed	یکان مختلط
mixed	مخلوط
mixed	درهم
mixed	قاتی
mixed	امیخته
mixed	توام
mixed	مرکب
mixed	مختلط
mixed strategy	استراتژی مختلط
mixed number	عدد امیخته
mixed number	عددمختلط
mixed policy	بیمه نامه مختلط
mixed pairs	مسابقه تیمهای اسکیت دونفره زن و مرد
mixed tides	کشندهای امیخته
mixed semiconductor	نیمرسانای مخلوط
mixed system	نظام مختلط
mixed strategy	استراتژی ترکیبی
mixed reinforcement	تقویت مختلط
random mixed	مخلوط شدن به طور شانسی
mixed school	اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mixed economies	سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed grill	نوعیغذایکبابی
mixed farming	مزرعهمخصوصکاشتمحصولونگهداریحیوانات
mixed blessing	کمکحاللذتبخشودرعینحالگاهیمشکلساز
mixed ability	کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
mixed bag	جورواجور
mixed bag	هرچیز قاتی پاتی
mixed bag	آش شله قلمکار
mixed economy	اقتصاد مختلط
mixed graze	توام زمین
mixed economy	سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed number	عدد مرکب
mixed capitalism	نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
mixed gas	گاز امیخته
mixed foursome	بازی گلف دو تیم دو نفره زن و مرد
mixed flow	جریان مرکب
mixed crystal	کریستال امیخته
mixed economies	اقتصاد مختلط
mixed crystal	کریستال مخلوط
mixed air	توام هوا
applied or mixed	ریاضیات علمی
mixed bathing	اب تنی مرد و زن با هم
mixed capitalism	سرمایه داری مختلط
mixed gas	گاز مخلوط
mixed glue	چسب مخلوط
mixed goods	کالاهای مختلط
mixed glue	چسب ترکیبی
mixed mode	باب امیخته
mixed marriage	پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
mixed laws	قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
mixed doubles	پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
mixed highs	بسامدهای زیاد مخلوط شده
mixed doubles	دونفره مختلط
mixed government	حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
mixed government	حکومت مختلط
mixed cycle engine	موتور سرسرخ
mixed mode macro	درشت دستور امیخته باب
mixed cell refernce	ارجاع سل ترکیبی
mixed cerebral dominance	برتری نامتمایز مخ
mixed radix notation	نشان گذاری امیخته مبنا
mixed mode experssion	عبارت امیخته یاب
ready mixed concrete	بتن اماده
ready mixed paints	رنگهای مخلوط اماده
mixed crude oil	نفت خام مخلوط
transit mixed concrete	بتن اماده
mixed column line chart	نمودار ستونی- خطی ترکیبی
mixed column line graph	نمودار ستونی- خطی ترکیبی
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .	شلوغش نکن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com