English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
money list لیست حقوق
money list لیست پرداخت حقوق
Other Matches
Protection money. Racket money. باج سبیل
Money for jam . Money for old rope . پول یا مفتی
money begets money <idiom> پول پول می آورد
list لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
list لیست توابع یا دستورات و حل آنها در برنامه
list نمایش برنامه خط به خط به ترتیب درست
list سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
list 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
list فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
list لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
list تعداد موضوعات نمایش داده شده در یک لیست
list مجموعه موضوعات مرتب شده داده
list چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
list لیست گرفتن
two way list لیست دو طرفه
list سیاهه
list لیست
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
list در فهرست نوشتن
list صورت کردن
list در فهرست واردکردن
list میل
list فهرست
list صورت
list سیاهه جدول
list سیاهه برداشتن
list سجاف
list کنار
list تمایل کجی
list شیار نرده
list فهرست کردن
list درلیست ثبت کردن
list شیار کردن اماده کردن
list کج شدن قایق به یک سمت
list یک پهلو شدن
list کج شدن
list نوار
list حاشیه
list کج کردن
list خوش امدن دوست داشتن
list میدان نبرد
list of promotiona صورت ترفیعات
list of lights کتاب چراغها
list of books فهرست یا صورت کتابها
list lessly از روی بی علاقگی
list lessly بیحالانه
LIST chunk که چهار حرفی LIST که حاوی مجموعهای از زیر عضو است
linear list لیست خطی
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
linked list لیست پیوسته
linked list لیست پیوندی
light list چراغ نامه
target list لیست اماجها
circular list لیست مدور لیست حلقوی
list price قیمت فهرست شده
list price قیمت فاکتور
list price فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
list of targets لیست هدفها
chained list لیست زنجیرهای
chained list لیست زنجیری
list of targets لیست اماجها
check list سیاهه مقابله
check off list برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
circular list لیست دایرهای
list price فهرست قیمتها
sick list صورت بیماران
short-list فهرست کوتاه
mailing list فهرست پستی
hit list فهرست ضربه
error list سیاهه خطاها
target list لیست هدفها
excused list فهرست معاف ها
the free list صورت کالای بی گمرک
to list one's doors رخنههای درهای اطاق را باکهنه گرفتن
trig list لیست مثلثاتی
free list صورت مجانی ها
free list صورت کالاهای بی گمرک
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
telephone list لیستحافظهتلفن
symmetric list لیست متقارن
subscripted list لیست زیرنویس دار
key list لیست کلیدهای رمز
key list فهرست کلید رمز
dense list لیست متراکم
Your name was at the bottom of the list اسمتان ته فهرست بود
indexed list لیست شاخص دار
disabled list فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
starter's list فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
stop list صورت متخلفین
stop list اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
shopping list لیستخرید
honours list لیستاعضاییکهترفیعدرجهمیگیرند
hatch list لیست بار داخل دهلیزها بارنامه دهلیزها
May I have the drink list, please? ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
move list فهرست بازیگران غیرفعال
picking list فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
polling list سیاهه رای گیری
polling list سیاهه نمونه برداری
price list لیست قیمت
promotion list لیست ترفیعات
property list سیاهه خواص
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
pushdown list لیست پایین فشردنی
price list فهرست قیمت
pushup list لیست بالا فشردنی
push down list لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
requirements list فهرست نیازمندیها
waiting list لیست انتظار
waiting list فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
multilinked list لیست چند پیوندی
nominal list فهرست نامها
nominal list صورت اسامی
packing list فهرست بسته بندی
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
part list فهرست اجزاء
packing list صورت بسته بندی
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
parts list لیست قطعات
parts list فهرست قطعات
parts list لیست اجزاء
pauper list صورت گدایان یا اعانه بگیران
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
moderated list لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
sequential list لیست ترتیبی
berne list کتاب علایم شناسایی بین المللی
list processing لیست پردازی
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
assembly list سیاهه همگذاری
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
list processing پردازش لیست
list slippers کفش پارچهای
black list لیست سیاه
list slippers کفش کتانی
list slippers کفش ماهوتی
list structure ساختار لیست
loading list لیست بارگیری خودرو
black list فهرست سیاه
share list صورت بهای سهام شرکتها
black list فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
berne list کتاب معرفهای بین المللی مرس
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
tariff price list نرخ
bulleted list chart لیست جدولی بولت دار
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
list processing langauge زبان لیست پردازی
list processing langauge زبانهای پردازش لیست
double linked list لیست پیوندی مضاعف
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
authorized parts list لیست قطعات مجاز
mailing list program برنامه لیست پستی
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
authorized stockage list صورت شارژ انبار
His nave was struck off the list. نامش را از فهرست زده اند
authorized stockage list لیست ذخیره انبار مجاز
spare parts list فهرست لوازم یدکی
simple list text chart جدول نوشتاری با لیست ساده
To be in someones black list (book). درلیست سیاه کسی بودن
near money شبه پول
his money is more than can ازانست که بتوان شمرد
he is f. of money پول فراوان دارد
money on d. پول سپرده
his money is more than can پولیش بیش
money on d. وجه امانعی
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
be in the money <idiom> پول پارو کردن
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
take in (money) <idiom> رسیدن
f. money پول فراوان
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
near with one's money خسیس
money مسکوک ثروت
money اسکناس
money پول
be in the money <idiom> در پول غلت خوردن
He is in the money. پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
money سکه
value of money ارزش پول
value for money ارزش پول
value for money قدرت خرید پول
money جایزه نقدی
possession money حق الاجرا
possession money حق النسبی
promotion money دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
purchase money در CL ثمن
have money to burn <idiom> پول از پارو بالا رفتن
money lender نزول خوار
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
have money to burn <idiom> بی پروا خرج کردن
ready money پول فراهم شده
ready money پول موجود
raise money جمع اوری کردن پول
raise money فراهم کردن پول
quantity of money مقدار پول
requistion for money درخواست
requistion for money پول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com