Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
money worth
برابر پول
money worth
بهای پول
money worth
پول بها
money worth
چیزی که بپول بیزرد
Other Matches
Money for jam . Money for old rope .
پول یا مفتی
Protection money. Racket money.
باج سبیل
I'm not worth it.
من در حد اون نیستم.
I'm not worth it.
من ارزش اونو ندارم.
it is of little worth
چندان ارزشی ندارد
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
it is worth nothing
هیچ چیزنمیارزد
self-worth
عزت نفس
it is of little worth
کم ارزش است
it is not worth while
بزحمتش نمیارزد
worth
با ارزش
worth
بها
worth
سزاوار ثروت
it is not worth a d
مفت نمیارزد
it is not worth a d
بلعنت خدانمیارزد
worth
قیمت
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
it is not worth my while
بزحمتی که میکشم
it is not worth my while
نمیارزد برای من ارزش ندارد
worth
ازرش
worth
ارزش
money begets money
<idiom>
پول پول می آورد
penny worth
مقدار کم
penny worth
بها
two cents worth
<idiom>
نظریه
worth a cent
<idiom>
با هر ارزشی
worth one's salt
<idiom>
بهایی که شخص میپردازد
penny worth
سودا
penny worth
ارزش یک پنی
penny worth
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
penny worth
معامله
It was not worth all that delay .
به اینهمه معطلی نمی ارزید
net worth
ارزش خالص
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
it is worth 0 rials
ده ریال می ارزد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
it is not worth the trouble
بزحمتش نمیارزد
proprietary worth
مالیت
present worth
ارزش فعلی
It is not worth the trouble.
بزحمتش نمی ارزد
present worth
ارزش حال
it is not worth a straw
پر کاهی نمیارزد
it is not worth a rush
به بشیزی نمیارزد
he is not worth his salt
لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
We never know the worth of water till the well is .
<proverb>
تا چاه نخشکد قدر آب ندانى .
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
Its well worth . Its a bargain at the price .
شیرین می ارزد
It is not worth a damn . It is quite worthless.
به لعنت خدانمی ارزد
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies
تا آنجا که تیغم ببرد
It doesnt pay . It is not worth the while.
صرف نمی کند
It is not worth a damn ( penny ) .
به مفت هم نمی ارزد
worth a kings ransom
بسیار گران بها
capital net worth
دارائی خالص سرمایهای
at a great penny worth
گران
at a great penny worth
به بهای زیاد
net worth tax
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
A bird in the hand is worth two in the bush.
<proverb>
نقد رو بچسب تا نسیه.
A bird in the hand is worth two in the bush.
<proverb>
سیلی نقد به از حلوای نسیه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
f. money
پول فراوان
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
his money is more than can
پولیش بیش
his money is more than can
ازانست که بتوان شمرد
money
پول
money
اسکناس
money
مسکوک ثروت
money
سکه
near money
شبه پول
money on d.
پول سپرده
value for money
قدرت خرید پول
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
He is in the money.
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
value for money
ارزش پول
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
value of money
ارزش پول
be in the money
<idiom>
پول پارو کردن
be in the money
<idiom>
در پول غلت خوردن
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
near with one's money
خسیس
money
جایزه نقدی
take in (money)
<idiom>
رسیدن
he is f. of money
پول فراوان دارد
money on d.
وجه امانعی
smart money
پاداش زیان
smart money
خسارت
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
role of money
نقش پول
retention money
پول گرویی
quasi money
شبه پول
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
short of money
کم پول
money spinner
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
money stock
حجم پول در گردش
money bag
کیف
mortgage money
پول رهنی
money wage
مزد پولی
mortgage money
پول قرضی
money supply
عرضه پول
money stock
عرضه پول
ready money
پول نقد
scant of money
کم پول
scant of money
بی پول
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money
پول
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
possession money
حق النسبی
possession money
حق الاجرا
penury of money
قحط پول
penury of money
کمیابی پول
passage money
راه
odd money
یک اسکناس 01 ریالی
onother's money
پول دیگری
onother's money
پول شخصی دیگر
passage money
کرایه
passage money
کرایه مسافر
passage money
خوراک
passage money
معاش کردن
passage money
غذا
prize money
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
requistion for money
درخواست
ready money
پول فراهم شده
ready money
پول موجود
raise money
جمع اوری کردن پول
neutrality of money
خنثی بودن پول
raise money
فراهم کردن پول
neutrality of money
بدون تاثیربودن پول
quantity of money
مقدار پول
purchase money
قیمت جنس
purchase money
در CL ثمن
oceans of money
یک دنیا پول
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
passage money
تاکردن
To put some money aside .
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
money for jam
<idiom>
پول بی دردسر
My money request to him
طلب من از او
[مرد]
money sink
<idiom>
گودال پول
[کیسه پول سوراخدار]
save money
پس انداز کردن
save money
به دقت خرج کردن
I am running out of money .
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
Changing money
تبدیل پول و ارز
My only problem is money .
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
Could you lend me some money ?
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
for love or money
<idiom>
به هر شکلی
rake in the money
<idiom>
ایجاد تعجب
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
He is a money -bags.
<proverb>
مالامال از پول است .
Time is money.
<proverb>
وقت طلاست .
time is money
<idiom>
وقت طلاست
have money to burn
<idiom>
پول از پارو بالا رفتن
have money to burn
<idiom>
بی پروا خرج کردن
You will need to spend some money on it.
تو باید برایش پول خرج بکنی.
Money peters out.
پول کم کم تمام می شود.
I'm not made of money!
<idiom>
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
to be rolling in money
<idiom>
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
borrowed money
پول قرض گرفته شده
money well spent
<idiom>
پولی که هدر نرفته
put one's money on something
<idiom>
بر سر چیزی شرط بستن
money for jam
<idiom>
پول باد آورده
do not coin money
<idiom>
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
pin money
<idiom>
پول خرده خرجی
money can't buy everything
<idiom>
پول خوشبختی نمی آورد
to scrape up
[money]
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
To be wallowing in money .
غرق درپول بودن
smart money
مطلع
to guzzle away one's money
پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to have a run for one's money
از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
to stake money on something
سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
to stink of money
خر پول بودن
to take eggs for money
خر مهره
to take eggs for money
را با دربرابر
to take eggs for money
کردن
token money
پول فرعی
to game away one's money
درقمارپول ازدست دادن
to change money
خردکردن یامبادله کردن پول
soft money
پول ضعیف
sound money
پول قوی
sound money
پول سالم
supply of money
عرضه پول
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
tight money
کنترل پولی
tight money
سیاست پولی انقباضی
time money
وام مدت دار
trust money
پول امانی
veil of money
حجاب پول
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
I am pinched for money.
دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
To touch someone for money.
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
He is saving his money.
پولهایش راجمع می کند
pocket money .
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
He got the money from me by a trick.
با حقه وکلک پول را از من گرفت
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
Take your money out of your pocket.
پولت را از جیب دربیاور
Count the money to see if it is right.
پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
To swindle money out of somebody.
با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To be a money grubber.
پول پرست بودن
velocity of money
سرعت پول
volume of money
حجم پول
wildcat money
پول بدون پشتوانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com