English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
English Persian
monitor routine روال مبصر
Other Matches
monitor واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitor تولید شده توسط کامپیوتر
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor یک برنامه کنترلی
monitor صفحه نمایش تصویر
monitor مونیتور نمایشگر
monitor مبصر
monitor صفحه نمایش
monitor پایش [پزشکی ]
monitor سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor انگیزنده گوشیار
monitor اگاهی دهنده
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor دیده بانی کردن
monitor بازبین
monitor بازبینی کردن نظارت کردن
monitor بازدید کار دستگاه
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor فرانگر
monitor فرابین
monitor اگاه ساز
monitor نظارت کردن
multisync monitor مونیتور همزمانی چندگانه
multisync monitor صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
monochrome monitor نمایشگر تک رنگ
monochrome monitor مونیتور تک رنگ
monitor unit واحد مبصر
monitor system سیستم مبصر
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
monitor roof بام فانوسی
monitor program برنامه مبصر
missile monitor نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
hardware monitor مبصر سخت افزاری
digital monitor مونیتور رقمی
frequency monitor دستگاه کنترل فرکانس
rgb monitor R
ankle monitor مانیتور مچ پا
ankle monitor لباس ردیاب
sound monitor صفحه نمایشگر صدا
preview monitor نمایشگرصحنههایتکراری
output monitor صفحهنمایشگرخارجی
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
monitor speaker نمایشگرگوینده
monitor screen صفحهنمایشگر
video monitor مونیتوربصری
video monitor مانیتور تصویری
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
medical monitor دستگاه پایش [پزشکی]
color monitor مونیتوررنگی
analog monitor مونیتور انالوگ
color monitor صفحه نمایش رنگی
analog monitor مونیتورقیاسی
routine جریان عادی عادت جاری
routine یک سری حرکت ژیمناستیک
routine روتین
routine خط مشی جاری
routine تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine بخشی از کد در یک محل که توسط فراخوانی ها در تابع استفاده میشود
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routine روال
routine امر عادی
routine روزمره کار عادی
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine امور غیر مهم
routine عادی
routine معمولی
routine کار عادی
routine جریان عادی و دایمی
routine طریقه عادی
routine روش جاری
composite color monitor مونیتور رنگی مرکب
main preview monitor صفحهدوبارهنمایشگراصلی
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
operating system monitor مبصر سیستم عامل
multi scan monitor مشابه 6632
vector/waveform monitor صفحهنمایشدیجیتالی
stereo phase monitor نمایشگرمرحلهاستریو
technical producer monitor صفحهنمایشگرمحصولاتفنی
tracing routine روال رسام
tracing routine روال ردیاب
test routine روال ازماینده
tracing routine روال ردیابی
daily routine عادت جاری روزانه
utility routine روال سودمند
routine work کار تکراری عادی
library routine روال کتابخانهای
target routine روال هدف
supervisory routine روال نافر
loading routine روال بارکننده
library routine روال مجموعه ها
library routine روال کتابخانه
bootstrap routine روال خود راه انداز
iterative routine حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
holiday routine برنامه روز تعطیل
canned routine روال قالب ریزی شده
generalized routine روال تعمیم یافته
generalized routine روال کلی
closed routine روال بسته
executive routine روال اجرایی
error routine روال خطا پرداز
diagnostic routine روال تشخیص
diagnostic routine برنامه تشخیص عیب
diagnostic routine روال تشخیصی
main routine روال اصلی
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
diagnostic routine روش تشخیص معایب در اثرازمایش
recursive routine زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
relocatable routine روال جابجاپذیر
routine library کتابخانه روال ها
routine message پیام عادی
routine tests ازمایشهای تک به تک
sevice routine روال خدماتی
source routine روال منبع
recursive routine زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
production routine روال تولید
recursive routine روال بازگشتی
master routine شاه روال
autostart routine روال اغازگر خودکار
output routine روال خروجی
recovery routine روال ترمیمی
digital video effects monitor صفحهنمایشدیجیتالی
red green blue monitor مانیتور قرمز- سبز- ابی
file handing routine قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com