Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
Other Matches
monitor
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitor
تولید شده توسط کامپیوتر
monitor
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor
یک برنامه کنترلی
monitor
صفحه نمایش تصویر
monitor
مونیتور نمایشگر
monitor
صفحه نمایش
monitor
پایش
[پزشکی ]
monitor
مبصر
monitor
سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
monitor
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor
اگاهی دهنده
monitor
انگیزنده گوشیار
monitor
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor
دیده بانی کردن
monitor
بازبین
monitor
بازبینی کردن نظارت کردن
monitor
بازدید کار دستگاه
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitor
صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor
فرانگر
monitor
فرابین
monitor
اگاه ساز
monitor
نظارت کردن
multisync monitor
صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
monochrome monitor
نمایشگر تک رنگ
monochrome monitor
مونیتور تک رنگ
monitor unit
واحد مبصر
monitor system
سیستم مبصر
monitor routine
روال مبصر
monitor roof
بام فانوسی
monitor program
برنامه مبصر
missile monitor
نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
hardware monitor
مبصر سخت افزاری
frequency monitor
دستگاه کنترل فرکانس
color monitor
مونیتوررنگی
color monitor
صفحه نمایش رنگی
multisync monitor
مونیتور همزمانی چندگانه
performance monitor
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
rgb monitor
R
ankle monitor
لباس ردیاب
sound monitor
صفحه نمایشگر صدا
preview monitor
نمایشگرصحنههایتکراری
output monitor
صفحهنمایشگرخارجی
ankle monitor
مانیتور مچ پا
monitor speaker
نمایشگرگوینده
monitor screen
صفحهنمایشگر
video monitor
مونیتوربصری
video monitor
مانیتور تصویری
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
medical monitor
دستگاه پایش
[پزشکی]
analog monitor
مونیتور انالوگ
analog monitor
مونیتورقیاسی
digital monitor
مونیتور رقمی
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
technical producer monitor
صفحهنمایشگرمحصولاتفنی
vector/waveform monitor
صفحهنمایشدیجیتالی
multi scan monitor
مشابه 6632
main preview monitor
صفحهدوبارهنمایشگراصلی
stereo phase monitor
نمایشگرمرحلهاستریو
composite color monitor
مونیتور رنگی مرکب
operating system monitor
مبصر سیستم عامل
red green blue monitor
مانیتور قرمز- سبز- ابی
digital video effects monitor
صفحهنمایشدیجیتالی
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
wall
تیغه کشیدن دیوار
wall-to-wall
سرتاسری
wall
دیواره
wall-to-wall
کامل
wall-to-wall
فراگیر
wall-to-wall
همگانی
wall-to-wall
همه جانبه
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall
محصور کردن
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall
دیوار
wall
دیواری
wall
دیوارکشیدن
wall
محصورکردن
wall
حصار دار کردن
wall
جدار
wall
حصار
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
wing wall
دیواره جانبی
wall rue
سداب کهنه
wailing wall
دیوارندبه
wall louse
ترده
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
cavity wall
دیوار صندوقهای
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
toe wall
دیوارضامن پادیوار
town wall
باروی شهر
party wall
دیوار مشترک
wall tie
بست دیواری
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall eye
چشم مات
wall eye
چشم سفید
wall louse
موریانه
wall hanging
تزئینات دیواری
wall lining
اندود دیوار
wall lining
پوشش دیوار
wall knot
گره حصیری
wall opening
روزنه دیوار
wall paint
رنگ دیوار
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall entrance
عبور از داخل دیوار
wall socket
پریز روی دیوار
wall socket
پریز دیواری
wall plate
زیرسری
wall pass
پاس مستقیم
wall paper
کاغذ دیواری
wall painting
نقاشی دیواری
wall insulator
عایق دیوار
back wall
دیوارپشتی
wall sockets
پریز های دیواری
wall sockets
پریز ها
wall knot
گره تخت
wall sockets
پریز های روی دیوار
wall clock
ساعت دیواری
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
fruit-wall
چفته
dwarf wall
دیوار نیمه
curtain-wall
تیغه
conservative wall
دیوار باغچه
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
batter of wall
میل دیوار
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
hole in the wall
<idiom>
turning wall
دیواربازگشت
tank wall
دیوارهنانکر
start wall
دیوارهشروع
Qibla wall
دیوارکیبلا
wall stud
تیرچوبدیواری
fortified wall
دیوارکناری
cell wall
دیوارهسلولی
bund wall
دیوارمرکب
wall and rails
دیواروریلها
wall grille
شبکهدیواری
handwriting on the wall
<idiom>
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall
دیوارموج
wall tent
چادردیوارهدار
wall light
چراغدیواری
wall lantern
فانوسدیواری
brick wall
آجردیوار
partition wall
دیوار تیغه
base of wall
روپی
batter of a wall
میل دیوار
batter of a wall
شیب دیوار
curtain wall
دیوار پردهای
curtain wall
تیغه
cut off wall
دیوار جداکننده
lining of the wall
پوشش روی دیوار
decorated wall
دیوار تزیینی
it sprang from the wall
ازدیوار رویید
banch wall
دیواره پشتیبان
banch wall
دیواره محافظ
panel wall
اگین دیوار
outer wall
دیوار خارجی
one brick wall
دیوار یک اجره
key wall
دیوار اب بند
non bearing wall
دیوار تیغه
an interstice in a wall
ترک در دیوار
box wall
صندوقه
approach wall
دیواره ورودی
apron wall
صفحه پیش بند
interior wall
دیوار داخلی
insulated wall
دیواره عایق
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
gable wall
دیوار لچکی
cross wall
دیوار پلهای عرضی
gable wall
دیوار سنتوری
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
bearing wall
دیوار بارگیر
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
front wall
دیوار مقابل اسکواش
fire wall
دیوار اتش بند
gap in a wall
شکاف دردیوار
bearing wall
دیوار باربر
enclosure wall
دیوار بر
training wall
دیواره راهنما
wall bracket
طاقچه
face wall
نقاب
face wall
ماسک
guide wall
دیواره راهنما
gravity wall
دیوار وزنی
face wall
دیوار بر
fresco a wall
اب رنگ زدن
toe wall
دیوار پای خاکریز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com