Dictiornary-Farsi | moon blind | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
moon blind	شبکور
moon blind	روزبین
moon blind	دچار اماس نوبتی


Other Matches

The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
new moon	ماه نو
moon	قمر
moon	بیهوده وقت گذراندن
moon	مهتاب
moon	ماه زده شدن دیوانه کردن
moon	سرگردان بودن اواره بودن
new moon	محاق
moon	ماه
moon flower	گل داودی چمنی
moon eyed	خیره ومتحیر
blue moon	زمان دراز
full moon	قرص کامل ماه
moon flower	یکجورنیلوفرپیچ امریکایی
the full of the moon	بدر
the full of the moon	ماه تمام
quarter moon	تربیع
phases of the moon	صور ماه صورتهای ماه فازهای ماه
phases of the moon	اهله قمر
phases of moon	اهله قمر
phases of moon	اهله ماه
orbit of the moon	مدار ماه
moon blindness	اماس نوبتی در چشم اسب
once in a blue moon	گاه گاهی
moon mad	ماه زده دیوانه وار
moon mad	مجنون
moon mad	دیوانه
moon knife	چاقوی هلالی
moon knife	چاقوی پوست تراشی
the moon in her plenitude	ماه شب چهارده
blue moon	مدت طولانی
moon calf	ادم کج افریده
half moon	نصفه ماه
half moon	تربیع اول وثانی زن قحبه
half moon	هلالی
half moon	هرچیزهلالی شکل
harvest moon	بدر
harvest moon	ماه شب چهارده
moon calf	خل مادر زاد
moon blindness	روز بینی
moon blindness	شبکوری
libration of the moon	جنبش نمایان ماه
moon craters	حفرههای ماه
moon craters	دهانههای ماه
moon calf	خلقت ناقص
full moon	ماه شب چهاردهم
full moon	ایبک
moon eyed	روزبین
moon eyed	شبکور
moon dial	ساعت مهتابی
eclipe of the moon	خسوف
eclipe of the moon	ماه گرفت
eclipse of the moon	خسوف
eclipse of the moon	ماه گرفتگی انخساف
full moon	ماه شب چهارده
full moon	بدر
full moon	ماه پر
moon daisy	گل داودی
full moon	ماه تمام
mock moon	قمر کاذب
the moon in her plenitude	ماه پر
wane of the moon	محاق
moon calf	احمق
age of moon	چندمین روز ماه
age of moon	تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
She comes here once in a blue moon .	سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
once in a blue moon <idiom>	به ندرت
promise the moon <idiom>	آماده انجام کار
half-moon	سنگر نیم هلالی
once in the blue moon	خیلی بندرت
the phases of the moon	صورماه
the drak bay the moon	سگ بحاه عو عو میکند
moon doung makki	نوعی دفاع تکواندو
moon doung makki	موندونگ یی ماگی
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	گرفتن
blind	پرده
blind	در پوش
blind	چراغ چشمک زن
blind	چراغ اعلام خطر
blind	چشمک زدن علامت دادن
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	مخفی گاه
blind	: کور
blind	تاریک ناپیدا
blind	غیر خوانایی
blind	بی بصیرت
blind	:کورکردن
blind	خیره کردن
blind	درز یاراه
blind	اغفال کردن
blind	:چشم بند
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind	سنگر
blind	پناه
to be blind to	نفهمیدن
to go it blind	بی گداربه اب زدن
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
to be blind to	ندیدن
blind	کمینگاه
blind	طاقنما
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	کور کردن
blind	نابینا
blind drunk	مستمخمور
spanish blind	دریچه کرکرهای
sand blind	دارای چشم تار
snow blind	برف کور
snow blind	برف کوری
stone blind	کاملا کور
strike blind	با ضربه کور کردن
sun blind	پرده پنجره
sun blind	سایبان
blind pipe	لوله غیرمشبک
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
murphy blind	چشم بند اسب
night blind	شبکور
Roman blind	درپرشرومانی
blind cloth	پردهکرکره
blind storey	تریبون کلیسا
ventilation blind	پیش پنجره
colour blind	کوررنگ
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
double blind	دوسوکور
blind alley	کوچه بن بست
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal	زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind flange	فلانژ کلاهک
blind fold	چشم بستن
blind fold	کورکردن
blind fold	با چشم بسته
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole	سوراخ کور
blind hole	سوراخ مسدود
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind circuit	مدار یک طرفه
blind arcade	طاقنما
blind alleys	شاخه بن بست
blind alleys	کوچه بن بست
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot	نقطه کور
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind spots	نقطه ضعف
Venetian blind	پنجره کرکره
blind a lley	کوچه بن بست
blind analysis	تحلیل بی نام
blind bridle	لگام چشمبنددار
hoodman blind	مرد کلاهدار
day blind	روزکور
blind window	پنجره نما
blind zone	منطقه کور
born blind	کور مادرزاد
color blind	رنگ کور
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
blind alley	شاخه بن بست
gravel blind	تقریبا کور
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
hoodman blind	گردن کلفت
hoodman blind	اوباش
hoodman blind	لوطی
blind valley	کور دره
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind matching	همتاسازی بی نام
blind nut	مهره کور
blind of one eye	یک چشم
blind one eye	از یک چشم کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind pass	پاس بدون دید یار
blind pass	پاس کور
blind pass	کالیبر کور
blind rivet	پرچ کور
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind stiteh	کور نخبه
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind pipe	لوله کور
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
double blind method	روش بی نام مضاعف
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind man's buff	از من داری
blind man's buff	چشم بندانک
blind mans buff	ازمن داری
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind drainage area	حوزه ابریز بسته